سردار شهید محمد منصورکیائی

آلبوم عکس شهید علی اکبر شیرودی

 

[ دو شنبه 23 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

شهید سید محمد گلگون

شهید سید محمد گلگون

فرمانده محور مهندسی لشگر25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)


اولین شهید از خانواده بزرگوار گلگون است. درششم دی ماه 1344در تنکابن به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی وراهنمایی خود را در این شهر به پایان برد.

از 13 سالگی ترک تحصیل کرد و در کنار پدر به کار رانندگی بلدوزر مشغول شد و مهارت پیدا کرد. اولین باردر سال 1361 هفده ساله بود که به جبهه رفت وتا سال 1364 که به شهادت رسید با مسئولیتها ی تک تیرانداز ، فرمانده دسته و فرمانده محور مهندسی مشغول دفاع از اسلام وایران بود.

در طول حضور در جبهه 3بار ودر عملیات محرم، والفجر4 و والفجر 6 مجروح شد اما این مجروحیت ها کمترین خللی در اراده الهی او ایجاد نکرد.

درسال 1364ازدواج کرد و چند ماه بعد از آن در عملیات والفجر8به شهدت رسید.تنها یادگار او ،سید مهدی بعد از شهادتش به دنیا آمد.


منابع زندگینامه: پرونده شهید در سازمان بنیاد شهید وامور ایثارگران و مصاحبه با خانواده و دوستان شهید

 

[ دو شنبه 28 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

شهید علیرضا رودسر ابراهیمی

شهید علیرضا رودسر ابراهیمی

فرمانده گردان امام حسین(ع) لشگر 25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)


در تاریخ  21/10/1337در شهر تنکابن  به دنیا آمد.
به علیرضا ابراهیمی مشهور بود. به خاطر تنگدستی خانواده ، ترک تحصیل کرد.

7 سال در کارگاه تعمیر بخاری و 9 سال در کارگاه تعمیر لباس‌شویی و 2 سال در شغل صیادی کار کرد.

البته پیش از ورود به سپاه، در گهرباران ساری 45 روز از تاریخ 5/11/الی 21/12/59 آموزش نظامی عمومی را گذراند. در تاریخ 22/10/58 برابر تشخیص اداره وظیفه عمومی ژاندارمری کل کشور از انجام خدمت سربازی معاف شد.

در تاریخ 28/1/1359 پس از گذراندن 20 روز دوره آموزشی در سپاه «ساری» به استخدام سپاه درآمد و در «تنکابن» مشغول به خدمت شد.

سومین شهید خانواده بود. در درگیری‌های «سیاهکل »و «هشت پرطوالش» برای سرکوبی منافقین حضور مستقیم داشت.
اولین بار در تاریخ 10/2/1360 به جبهه اعزام شد و58ماه و21روز در جبهه های غرب وجنوب کشور جانفشانی کرد ودر این راه بارها مجروح شد.

عملیات کربلای 5 وکربلای شلمچه آخرین شاهد تلاشهای این قهرمان ملی بود.

اودر این عملیات به شهادت رسید. آرامگاه او در گلزار شهدای« تنکابن» قرار دارد.


منابع زندگینامه: پرونده شهید در بنیاد شهید و امور ایثارگران  و مصاحبه با خانواده و دوستان شهید

 

[ دو شنبه 28 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

شهید محمد رضا رودسر ابراهیمی

شهید محمد رضا رودسر ابراهیمی

قائم مقام فرمانده گردان امام حسین(ع) لشکر ویژه 25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)


در سال 1335 در شهرستان” تنکابن” متولد شد. ایشان همراه با تحصیل، به امور دینی و شرعی خود اهتمام زیادی داشت. از این رو از هر فرصتی به منظور کسب اطلاع از مسایل و احکام دین مبین اسلام استفاده می‌کرد. وی به مرور با برخی حرکت‌های سیاسی ضد رژیم شاه آشنا شد و عزم خود را برای تحقق اهداف مقدس اسلام جزم کرد.

با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به جمع پاسداران انقلاب پیوست و در بسیاری از عملیات‌ مقابله با منافقین و گروهک‌‌های ضد انقلاب حضور داشت. وی به همراه 9 تن از یاران خود به “کردستان “عزیمت کرد تا سهمی در امنیت این خطه اسلامی داشته باشد. در سال 1359 او و یارانش در یک درگیری خونین به اسارت نیروهای ضد انقلاب در آمدند. تا مدت 9 ماه کسی از سرنوشت آنان آگاه نبود. آن‌ها زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار داشتند.

کومله‌ها، آنان را با پای برهنه روی برف‌ها راه می‌بردند و اغلب به جای غذا، علف به آن‌ها می‌خوراندند. شب‌ها آنان را در طویله می‌خواباندند و سیگارهای خود را با فشار بر بدن آنان خاموش می‌کردند و ... اما هیچ یک از این شکنجه‌ها نتوانست در روحیه پر صلابت محمدرضا آسیبی ایجاد کند. روز اعدام پاسداران فرا می رسد. آن‌ها را روی زمین خواباندند و با شلیک گلوله به سرهایشان، آنان را به شهادت رساندند.

در این بین به شکلی معجزه آسا، تیر خلاص به صورت محمد رضا اصابت کرد و او به رغم جراحتی که داشت پس از مدتی توانست خود را به سپاه پاوه برساند. ایشان پس از مداوا و استراحتی کوتاه این بار عزم سفر به جبهه‌های جنوب کرد. در آن خطه نیز رشادت‌های زیادی از خود نشان داد.

شهید ابراهیمی در مدت حضور مبارک خود در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وجبهه های جنگ در مسئولیتهای معاون فرمانده سپاه تنکابن ، فرمانده سپاه "سلمان شهر" مسوول اطلاعات سپاه" پاوه "و جانشین فرمانده گردان امام حسین(ع) لشکر ویژه 25 کربلا به ایفای نقش الهی خود پرداخت وسرانجام در تاریخ 25/11/1364 در نبردی رویاروی با دشمنان کوردل در شهر “فاو” در جنوب عراق به آرزوی دیرینه خود دست یافت.

خانواده "ابراهیمی" با اهدا سه شهید گرانقدر در زمره‌ی مفاخر استان لاله خیز "مازندران" جای گرفته است.


منابع زندگینامه: پرونده شهید در بنیاد شهید وامور ایثارگران و مصاحبه با خانواده و دوستان شهید.

 

[ دو شنبه 28 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

شهید علی اکبر قربان شیرودی

شهید علی اکبر قربان شیرودی

 

فرمانده پایگاه هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در استان ایلام


در دی ماه 1334 در روستای" بالاشیرود" در شهرستان "تنکابن"در استان "مازندران "کودکی به دنیا آمدکه صاحب نظران جنگهای هوایی او را نامدارترین خلبان جهان نامیدند. قبل از تولد علی اکبر پدرش که مردی مومن و متقی بود خواب دید بر فراز بام خانه اش ستاره درخشانی چشمها را خیره کرده است به طوری که اهالی از اطراف و اکناف برای تماشا می آیند. بعد از تولد علی اکبر چون درشت تر از نوزادان دیگر بود، اعجاب اقوام و همسایگان را برانگیخت. هنگامی که طفلی بیش نبود پدرش تحت تاثیر خوابی که دیده بود در تعلیم قرآن به فرزند همت گمارد. وقتی به سن مدرسه رسید او را با خود به مسجد و روضه خوانیهای هفتگی شبهای جمعه و مراسم مذهبی ایام محرم و رمضان می برد. علی اکبر در هفت سالگی در دبستانی که پنج کیلومتر تا زادگاهش فاصله داشت، به تحصیل پرداخت. در این ایام از نظر جسمی درشت تر و از نظر عقلی و ادراک بسیار جلوتر از بچه های همسن و سال بود. به گفتة مادرش در دوران کودکی طوری رفتار می کرد که انگار افکار بزرگی در سر دارد و همین مسئله او را از دیگر فرزندان و حتی سایر کودکان هم سن و سال متمایز می کرد. از کودکی هیچگاه ظلم را نمی پذیرفت؛ نترس و شجاع و در عین حال دلسوز و مهربان بود و همیشه دوست داشت به دیگران خدمت کند.همزمان با تحصیل در دبستان به مکتب خانه ای در بالاشیرود می رفت تا قرآن بیاموزد. سال ها گذشت و او ششم ابتدایی را با رتبه شاگرد اولی به پایان رساند. به خاطر نبود دبیرستان در روستای بالاشیرود در دبیرستان شیرود که در کنار جاده اصلی تنکابن و در شش کیلومتر محل سکونتش قرار داشت، ادامه تحصیل داد. او که با تنگناهای مالی خانواده آشنا بود از طریق کشاورزی و عملگی به پدرش کمک می کرد. رفت و آمد در فاصله طولانی بین خانه تا مدرسه او را با فقر موجود در اجتماع بیشتر آشنا کرد. در آغاز کلاس سوم دبیرستان در حالی که حدود پنج ماه از سن قانونی کوچک تر بود به خاطر خوش سیمایی، بلند قامتی، ورزیدگی و امتیاز تحصیلی و ایمان شهره بود. فرایض دینی را با جدیت انجام می داد و در مراسم سینه زنی شرکت مستمر داشت و آن قدر فعال بود که مسئولیت انجام مراسم مذهبی به او سپرده می شد. در مسجد، قرآن را با صدای بلند قرائت می کرد؛ در ماه مبارک رمضان مراسم مذهبی روزه داران شیرود را به عهده می گرفت و شبهای جمعه مراسم دعای کمیل بر پا کرده و هر وقت فرصتی می یافت به حرم سید جلال الدین اشرف می رفت.
در اواخر سال 1348 با رسیدن به سن بلوغ و پختگی فکر، دیدی انتقادی نسبت به نظام آموزش و پرورش یافت چرا که دروس مذهبی در نظام آموزشی جایی نداشت.در همین ایام معلم تعلیمات دینی در وصف ویژگیهای اخلاقی او گفت: «اخلاق اسلامی و رفتار جوانمردانه او نشانه هایی از خصوصیات جوانی میرزاکوچک خان را مجسم می کند.» روحیه ورزشکاری داشت، در رفع اختلاف همکلاسی ها می کوشید و به تدریس رایگان دروس تقویتی محصلین ضعیف می پرداخت. بیشتر اوقات در اندیشه فرو می رفت و به تفریح و مصاحبت با دوستان رغبتی نشان نمی داد. شیفتة تعمق و تأمل بود؛ در مقابل اعمال زور می ایستاد و جسورانه به استقبال خطر می رفت. در همین ایام پدرش به جرم اعتراض به رفتار ارباب ده دستگیر شد. گرچه حکم حبس پدر بر اثر فعالیتهای عده ای از ریش سفیدان و همسرش با قید ضمانت به حالت تعلیق در آمد اما تأثیر سوء آن در ذهن علی اکبر باقی ماند. در سال آخر دبیرستان برای یافتن کار زادگاهش را به قصد تهران ترک کرد و نزد برادرش که در خیابان امام زاده حسن تهران ساکن بود، رفت. مدتی در خانه برادر ماند و در کنار کار به تحصیل پرداخت. اواسط بهار 1350 اخبار مربوط به برگزاری جشنهای شاهنشاهی 2500 ساله را شنید. این خبر انگیزه ای شد تا از روحانیون کسب تکلیف کند. اوایل تابستان 1350 در قسمت نگهبانی یک ساختمانی مشغول به کار شد.سپس اتاق کوچکی در نزدیکی دبیرستان شبانه ذوقی شماره 2 اجاره کرد و به تحصیل ادامه داد. در همین ایام از طریق برادرش با حسینیة ارشاد آشنا شد. خبر انتشار اعلامیه امام خمینی در تحریم جشنهای 2500 را از همین طریق شنید و تلاش کرد امام را بیشتر بشناسد. با کوششی پیگیر و خستگی ناپذیر به مطالعه معارف و تحولات صدر اسلام و سایر ادیان و مکاتب غیرالهی پرداخت. ساعات بسیاری را به مطالعه کتابهای دینی، فلسغی و سیاسی به ویژه آثار آیت اللّه مطهری اختصاص می داد. در اواسط سال تحصیلی 1351 بیکار شد و تلاش او برای یافتن شغلی حتی کم در آمد بی ثمر ماند. بالاخره وارد دوره مقدماتی خلبانی شد و مدتی بعد برای گذراندن دوره کامل به پادگان هوانیروز اصفهان منتقل شد. در دوره آموزش خلبانی هلیکوپتر کبری با مسایل پشت پرده خرید سلاحهای جنگی ایران از خارج بیشتر آشنا شد و به اطلاعاتی نیمه محرمانه دست یافت و آن اطلاعات را در اختیار روحانیون گذاشت. با اتمام دوره خلبانی هلیکوپتر کبری به این موضوع پی برد که نفوذ آمریکاییان در ارتش و فرهنگ کشور بیش از آن است که تصور می رود. علی اکبر شیرودی بعد از پایان دوره آموزشی خلبانی به عنوان خلبان به استخدام ارتش در آمد و به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل شد. در آنجا با خلبان احمد کشوری که فردی مسلمان، مومن و جوانمرد بود آشنا شد. خلبان کشوری دو سال از علی اکبر بزرگ تر بود. در همین ایام با خلبانان دیگری چون سروان سهیلیان و اسماعیلیان آشنا شد و با صحبتهای خود به روشنگری علیه رژیم حاکم می پرداخت. اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) را که به صورت شب نامه به ایران می رسید برای پخش به کرمانشاه می برد. در 28 مرداد 1356 قرار بود خلبانان هوانیروز در مقابل جایگاه شاه مانور دهند. شیرودی قسم یاد کرد اگر مانور برگزار شود هلیکوپتر خود را به جایگاه بکوبد اما به دلایلی این مانور انجام نشد.
شیرودی در سال1356ازدواج کرد. در همین ایام با روی کار آمدن دولت ازهاری اعلامیه های ارسالی امام از تبعید را به پادگان می برد و بین نظامیان که هنوز دو دل بودند به صفوف مردم مبارز بپیوندند، توزیع می کرد. در اواخر پاییز 1357 رهبری اعتصابات و راهپیماییهای مردم کرمانشاه را به عهده گرفت. بعد هم به فرمان امام پادگان را ترک کرد و با همکاری حجت الاسلام آل طاهر ، یک گروه چریکی به وجود آورد تا نگذارد ضد انقلاب از خلاء حاصله در نظام حکومتی سوء استفاده کند و حفاظت از کرمانشاه خصوصاً رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را به عهده گرفت. عملیات داخل شهر را به دست نیروهای مردمی سپرد و فعالیتهای خارج از شهر را به اتفاق حجت الاسلام آل طاهر رهبری کرد. برای تشکیل کمیته کرمانشاه کوشید و گروه گشت و حفاظت منطقه را شب و روز سرپرستی کرد. بعد از برقراری آرامش در شهر به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی غرب کشور در آمد و هر ازگاهی به پادگان هوانیروز می رفت تا بین سپاه و ارتش تفاهم بیشتری به وجود آورد. کوششهای او برای ایجاد هماهنگی بین سپاه و ارتش چنان بود که او را به جای ستوانیار، سپاهیار می خواندند. به محض اطلاع از شروع جنگ مسلحانه در کردستان، داوطلبانه به این منطقه شتافت. در این زمان گروه های ضد انقلاب در سنندج و در سالن ورزشی تختی و ساختمان انجمن اسلامی جوانان مستقر بودند و نیروهای مردمی را به اسارت گرفته و شکنجه می کردند و در مقابل آزادی آنها صدها هزار تومان پول طلب می کردند. وقتی به سنندج رسید تا شب جنگید؛ چند تانک و نفربر به سرقت رفته از ارتش را شکار کرد و تعدادی از آنها را مجبور به فرار کرد. با پرواز ساکن در ارتفاع پایین بر فراز خیابانها به نیروهای مردمی کمک کرد تا شعارهای ضد انقلاب را از دیوارها پاک کنند و عکس امام خمینی را به جای پوستر عزالدین حسینی یا قاسملو در معابر بچسبانند. روزی دیر هنگام به پایگاه هوانیروز کرمانشاه بازگشت و لبخند زنان به پنجره های پودر شده و بدنه سوراخ سوراخ هلیکوپترش نگریست و به مستقبلین گفت: «هر چند در این پرواز شوق یک عاشق را در امید به وصال معشوق احساس می کردم اما هنوز آن قدر خالص نشده ام که معشوق مرا به عرش اعلای ملکوت راه دهد.» ظرف سه هفته آغاز نبرد و عملیات نظامی و چریکی، نقش هوانیروز را از رده پشتیبانی نیروی زمینی به سایر عملیاتها تا حد وظایف نیروی پیاده و توپخانه توسعه داد. به خاطر فداکاری های کم نظیر، تحرک خارق العاده، چندین مرحله سقوط و چند بار انفجار راکتهای دشمن در فاصله کم، همچنین نبوغ فرماندهی به عنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد. نقل است: روزی در تعقیب ضد انقلاب وقتی می خواست راکتی شلیک کند متوجه حضور بچه ای در آن حوالی شد، برگشت و ابتدا با باد هلیکوپتر طفل را ترساند و از آنجا راند، بعد برگشت و حمله کرد. در اواخر مرداد 1358 آتش توطئه در پاوه شعله ور شد و این شهر در معرض سقوط قرار گرفت. شیرودی چنان نقش تعیین کننده ای در نجات شهر ایفا کرد حجت الاسلام رفسنجانی به نشانه سپاسگزاری گفت: «شیرودی، حق بزرگی به گردن این کشور دارد.» او بعد از سه روز مأموریت چریکی بسیار خطیر در سرحدات غرب کشور به پادگان کرمانشاه بازگشته بود که از حوادث پاوه با خبر شد. ضدانقلاب تمام بلندیها و مناطق استراتژیک اطراف شهر را تصرف کرده و دکتر مصطفی چمران وزیر دفاع در حلقه محاصره قرار گرفته بود. امام خمینی فرمان تاریخی خود را صادر کرد. شیرودی به سرعت سوختگیری کرد و شخصاً عملیات کنترل امنیتی هلیکوپتر را انجام داد. با شناخت کاملی که از نقشه جغرافیایی کردستان داشت هلیکوپتر را بر فراز محاصره کنندگان پادگان به پراز در آورد. تا ساعت دو بامداد 27 مرداد به همراه سپاهیان از محاصره در آمده و نیروهای مقاوم و خسته، محاصره شهر در هم شکست. سپس فرماندهی ادامه عملیات را به عهده گرفت و به قلع و قمع اشرار ادامه داد.
هرگاه فرصتی دست می داد به افشاگری دربارة ماهیت ضد انقلاب می پرداخت. سعی داشت با رسیدگی به وضع مالی خانواده های رزمندگان، روحیه افراد را بالا ببرد و نارسای های به جا مانده ازدولت موقت را خنثی کند. وقتی به پشت جبهه می آمد همراه با پاسداران انقلاب به استانداری، مسجد یا انجمن اسلامی هوانیروز می رفت و مایحتاج خانواده های جنگجویان را از مسئولان می خواست و اگر می دید در این مراکز بودجه کافی نیست ازحقوق ماهیانه خود و برادران سپاه و خلبانان داوطلب پولی فراهم کرده و به صورتی که غروری جریحه دار نشود میان متقاضیان توزیع می کرد.
او با انجام عملیات متهورانه به پایگاه بازمی گشت و به دنبال فعالیتهای پشت جبهه می رفت. به تدریج شهامت افسانه ای و شرح عملیات خیره کننده ی شیرودی به اطلاع همة مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی رسید و شناخته شد. در اوایل اردیبهشت 1359 وقتی شنید گروهی با سازماندهی گروهکها از آتش بس دولت موقت سوء استفاده کرده و در استادیوم شهر نقده تظاهرات بر پا کرده اند، آتش بس یک جانبه دولت موقت را نادیده گرفت وبه اتفاق چند همسنگر عازم نقده شد. از نخستین ساعات بامداد دوم اردیبهشت با عملیات لوپس (پرواز با ارتفاع کم) مردم بی طرف نقده را ترساند و به خانه هایشان کشاند. سپس تابوتهای مملو از مهمات را که بر دوش عناصر ضدانقلاب در پوشش تشییع جنازه به خانه های تیمی برده می شد، به گلوله بست. پس از آن با لباس کردی به محل اختفای گروهکهای کمونیستی رفت و آنها را به گلوله بسته و دهها اسیر از نیروهای مردمی را نجات داد. در این زمان هرگاه می دید برخی از همرزمانش در مبارزه علیه ضدانقلاب در مانده اند آنان را به سپاهیگری و جهاد تشویق می کرد. در عملیات نقده بسیاری از دوستان شیرودی به شهادت رسیدند و کمک خلبانان او ابتدا کور و سپس زنده به گور شد. در جنگ نقده جنگ افزارهای نظامی و تجهیزات فنی فراوانی را به غنیمت گرفت مردم مسلمان و رنجیده روستاهای آزاد شده از او و همرزمانش استقبال شایانی به عمل آوردند و منطقه به تدریج رو به آرامش گذاشت.

 به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 


ادامه مطلب

[ دو شنبه 29 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

زیارت عاشورا همراه بـا ترجمه فارسی

اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا بْنَ
سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند
 
رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یا خِیَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا
رسول خدا سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر تو اى
 
بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا بْنَ فاطِمَةَ
فرزند امیر مؤ منان و فرزند آقاى اوصیاء سلام بر تو اى فرزند فاطمه
 
سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْک یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ
بانوى زنان جهانیان سلام بر تو اى که خدا خونخواهیش کندو فرزند چنین کسى و اى کشته اى که انتقام
 
الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْک وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک عَلَیْکمْ
کشته گانت نگرفتى سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب
 
مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ
من سلام خدا باد همیشه تا من برجایم و برجا است شب و روز اى ابا عبداللّه
 
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِک عَلَیْنا وَعَلى
براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر
 
جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُک فِى السَّمواتِ عَلى
همه اهل اسلام و گران و عظیم گشت مصیبت تو در آسمانها بر
 
جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ریختند شالوده ستم و بیدادگرى
 
عَلَیْکمْ اَهْلَ الْبَیْتِ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکمْ عَنْ مَقامِکمْ وَاَزالَتْکمْ عَنْ
را بر شما خاندان و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از
 
مَراتِبِکمُ الَّتى رَتَّبَکمُ اللَّهُ فیها وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکمْ وَلَعَنَ اللَّهُ
آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند
 
الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَاِلَیْکمْ مِنْهُمْ
آنانکه تهیه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى شما
 
وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیاَّئِهِم یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ
از ایشان و از پیروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان اى اباعبداللّه من تسلیمم و در صلحم
 
سالَمَکمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَلَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ
با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت و خدا لعنت کند خاندان زیاد
 
وَآلَ مَرْوانَ وَلَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَلَعَنَ
و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى امیه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را و
 
اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ
خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زین کردند و دهنه زدند
 
وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِک بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِک فَاَسْئَلُ اللَّهَ
و به راه افتادند براى پیکار با تو پدر و مادرم بفدایت که براستى بزرگ شد مصیبت تو بر من پس مى خواهم از
 
الَّذى اَکرَمَ مَقامَک وَاَکرَمَنى بِک اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِک مَعَ اِمامٍ
آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزیم گرداند خونخواهى تو را در رکاب آن امام
 
مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى
یارى شده از خاندان محمد صلى اللّه علیه و آله خدایا قرار ده مرا
 
عِنْدَک وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ یا اَبا
نزد خودت آبرومند بوسیله حسین علیه السلام در دنیا و آخرت اى ابا
 
عَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللَّهِ وَاِلى رَسُولِهِ وَاِلى امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَةَ
عبداللّه من تقرب جویم به درگاه خدا و پیشگاه رسولش و امیرالمؤ منین و فاطمه
 
وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْک بِمُوالاتِک وَبِالْبَراَّئَةِ [مِمَّنْ قاتَلَک وَ
و حسن و شما بوسیله دوستى تو و بوسیله بیزارى از کسى که با تو مقاتله کرد و
 
نَصَبَ لَک الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
جنگ با تو را برپا کرد و به بیزارى جستن از کسى که شالوده ستم و ظلم
 
عَلَیْکمْ وَاَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ] مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِک وَبَنى
بر شما را ریخت و بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى که پى ریزى کرد شالوده این کار را و پایه گذارى کرد
 
عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکمْ وَعلى اَشْیاعِکمْ بَرِئْتُ
بر آن بنیانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پیروان شما بیزارى جویم
 
اِلَى اللَّهِ وَاِلَیْکمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکمْ بِمُوالاتِکمْ وَمُوالاةِ
بدرگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان و تقرب جویم بسوى خدا سپس بشما بوسیله دوستیتان و دوستى
 
وَلِیِّکمْ وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَعْداَّئِکمْ وَالنّاصِبینَ لَکمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر آئَةِ
دوستان شماو به بیزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بیزارى
 
مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ
از یاران و پیروانشان من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما
 
حارَبَکمْ وَوَلِىُّ لِمَنْ والاکمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداکمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى
در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد و درخواست کنم از خدائى که
 
اَکرَمَنى بِمَعْرِفَتِکمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکمْ وَرَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکمْ
مرا گرامى داشت بوسیله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزیم کند بیزارى جستن از دشمنانتان را
 
اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکمْ قَدَمَ
به اینکه قرار دهد مرا با شما در دنیا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پیش شما گام
 
صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکمْ
راست و درستى (و ثبات قدمى ) در دنیا و آخرت و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسندیده شما
 
عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَاِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِّ]
در پیش خدا و روزیم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشکار گویاى [به حق ]
 
مِنْکمْ وَاَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى
که از شما (خاندان ) است و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او دارید که عطا کند
 
بِمُصابى بِکمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَها
به من بوسیله مصیبتى که از ناحیه شما به من رسیده بهترین پاداشى را که مى دهد به یک مصیبت زده از مصیبتى که دیده براستى چه
 
وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اَللّهُمَّ
مصیبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمین خدایا

.

ادامه مطلب

[ دو شنبه 28 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

زیارتنامه شهدا

زیارتنامه شهدا

 

اَلسَّلامُ عَلی رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلی نَبِی اللّهِ اَلسَّلامُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ بَیْتِهِ الطّاهِرین اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ الاْیمانِ وَ التَّوْحیدِ اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَکُمْ لِدینِهِ وَ اصْطَفاکُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دینِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِیِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِکُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّکُم قُتِلْتُمْ عَلی مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنْ نَبِیِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَکُمْ فی مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِکْرامِهِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولَّئِکَ رَفیقاً اَشْهَدُ اَنَّکُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَکُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ الْفائِزینَ الَّذینَ هُمْ اَحْیآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَعَلی مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِکَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعینَ اَتَیْتُکُمْ یا اَهْلَ التَّوْحیدِ زائِراً وَبِحَقِّکُمْ عارِفاً وِبِزِیارَتِکُمْ اِلَی اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَریفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِی الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَیْکُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَکاتُهُ وَ عَلی مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْنی بِزِیارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْنی عَلی قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّنی عَلی ما تَوَفَّیْتَهُمْ عَلَیْهِ وَ اجْمَعْ بَیْنی وَ بَیْنَهُم فی مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِکَ اَشْهَدُ اَنَّکُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِکُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید..

منبع: مفاتیح الجنان

[ دو شنبه 25 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

آلبوم عکس سردار شهید محمد منصورکیائی

[ دو شنبه 15 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

وصیتنامه سردار شهید محمد منصورکیایی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 15 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]

زندگینامه سردار شهید محمد منصورکیایی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 15 آذر 1390

] [ ] [ کیان ]

[ ]