شهدا شرمنده ایم
شهدا شرمنده ایم که شما از ارزشمندترین سرمایه های تان عمر، جوانی، خانواده، پدر، مادر و فرزند تان گذشتید
و از بذل جان خود برای دفاع از مام میهن و ناموس مان دریغ نکردید و امروز کسانی داعیه دار خون شما شدند که شکمهاشان پر از حرام گشته و حرمتی برای آن آرمانها و ارزشهای والای میهنی و انسانی تان قائل نیستند
و ما نسلی شده ایم که موهایمان در جوانی سپید شد و ای کاش هم عصر شما می زیستیم و راه شهادت را برمیگزیدیم تا این روزهای شوم را برای میهن و هم میهنانمان نمی دیدیم.
شرم بر نا اهلان و ظالمان
برچسبها: شهداشرمنده ایم ایران آباد آزاد
[ شنبه 14 اسفند 1399
] [ ] [ کیان ][
سفارش من به شما این است که نسبت به انقلاب و رهبر عزیزمان وفادار باشید. از روحانیون متعهد پیروی کنید. در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید. حق الناس را رعایت کنید. با قرآن مانوس باشید و نماز جمعه و جماعت را ترک نکنید. دعاهای کمیل و توسل را هرچه باشکوه تر برگزار کنید. و از خواهران عزیزم می خواهم که در حفظ حجاب خود کوشا باشند.
برچسبها: وصیتنامهسردارشهیدمحمدمنصورکیاییتنکابنسیاورز
[ شنبه 21 خرداد 1401
] [ ] [ کیان ][
علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج ۲۱ آبان سال ۱۲۷۶ ه.ش در منطقه کوهستانی یوش شهرستان نور در غرب مازندران بدنیا آمد، این شاعر اسطورهساز عاشق عصیانگر به جامعه نگریستن آموخت و نظم نوینی را در تاریخ ادبیات ایران پا نهاده است.
عموم مردم از آشفتگی های اجتماعی و جبر سیاسی ترسناک محکوم به سکوت و صبر و ضیافت روزگار خویش بودند و اغلب در غرش سیاهی؛ نان را به گدایی می بردند، نه دستی در آستین داشتند نه بزمی راستین می ساختند.
فضای جامعه در آرامش اجباری و سکوت انتحاری مقدمه رهایی را رقم می زد ، سرپوش ابرآلود جامعه و کشاکش نهضت های اجتماعی در مقابل هم صف آرایی می کردند، وقتی جنبش های قرن بیستم میدان تحول را تغییر داد، کنش های اجتماعی با نیروی محرکه قلم دستان فرهنگی بیشتر شد و دامنه اش را گسترش داد و تار و پود جامعه را زیرو رو کرد.
آستانه این تغییرات در انتهای افول سلسله قاجاریه زنگوله نوید بخش رهایی را از انجماد و رکود بصدا در آورد، تاریخ در حال ورق خوردن بود که در روستای کوهستانی یوش شهرستان نور مازندران در قبیله ایلخان علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج متولد شد.
جامعه یخ زده در حال فروپاشی بود و هر لحظه نوید دگرگونی جدیدی را رقم می زد، سکون بی وقفه و سکوت ممتد جامعه پرواز پرندگان را فراموش نکرد و قفنوس بیدار از خاکستر سیاهی برخاست و اشکال رنگین سیمرغ را نهادینه می کرد و برگ زرین فصل نو را نوید می داد.
سال ۱۲۹۹ سرآغاز قدمهایی شد که تحول را تدوین و تغییر را تضمین کرد، نیما اوان کودکی را در کوهستان های سر به فلک کشیده البرز(یوش) گذراند و در تمرینات جنگ و گریز کوهستان آموخت که زندگی او همچون صخره های زمخت وحشی در مسیر او هموار نیست و از سنگلاخ های تو در تو باید گذشت و در اندام طبیعت نوشت سرنوشت را از کوه و دشت باید سرشت.
خوش اقبالی نیما از آنجا آغاز شد که در میان قبایل ایلی زیست، شور جوانی را با هی هی گله ها با ناله نی ها، با نغمه کوهها با دختران زیبا، طبیعت آنان را عریان دید و شیفتگی عشق را تجربه کرد و اسیر دامش شد و دامنش با رنگ دیگری با هم شد.
برچسبها: نیمایوشیجشاعرشعرنو
ادامه مطلب
[ شنبه 21 تير 1396
] [ ] [ کیان ][
در فرازی از وصیتنامه شهید «مجید یزدخواستی» آمده است:
کارهایتان فقط برای جلب نظر خدا باشد؛ ریا را از خود دور کنید؛ کوچکترین کارهایتان را برای رضای خدا انجام دهید.
برچسبها: ریاانسانشهیدوصیتنامهخداشیطاننفسامارهتقویایمانخالصبندگیپروردگار
[ جمعه 20 مهر 1401
] [ ] [ کیان ][
شهید مدافع حرم «محرمعلی مرادخانی» چهارم اردیبهشت ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد و در ۱۶ آذر ۱۳۹۴ در نبرد با تکفیریها در سوریه به خیل شهیدان پیوست.
برچسبها: استان مازندرانشهدایمدافعحرمشهید محرمعلیمرادخانیتکفیریهاحرمشهدایتنکابنتنکابنلشکر25کربلاسوریهگردان مکانیزهتیپدریاییالقارعهسپاه کربلادفاعمقدسدانشگاهامامحسینجنگتحمیلیچلاسرچهلمینسالگرددفاعمقدسلشکر5نصردانشکدهعلومدریایینوشهرچالوسعباس آبادیادوارهشهدایغربمازندرانکارشناسنظامیجبههمقاومتکربلااربعینماموریتقناسهراویدفاعمقدسنمایشگاهدفاعمقدسکرمانشاهگردانامامحسین
[ جمعه 15 آذر 1399
] [ ] [ کیان ][
سرداران بزرگ تنکابن در دوران معاصر
از سرداران بزرگ این دیار در طول تاریخ میتوان اشاره کرد به:
- محمدولی خان خلعتبری تنکابنی(فاتح تهران در انقلاب مشروطه)
- سردار اسد تنکابنی
- شهید سرلشگر خلبان علی اکبر شیرودی
- امیرسرتیپ شهیدابراهیم ثابت(از سرداران بزرگ ارتش در جنگ 8 ساله)
- فیروز شیخ حسنی(اولین خلبان شهید نیروی هوایی)
- امیر سرتیپ شهید مصطفی گلگون
- امیر سرتیپ شهید محمد مرشدی
- سردار سرتیپ شهید سیدمحمد گلگون
- سردار سرتیپ شهید محمد منصور کیایی
- سردار سرتیپ شهید جمشید نعیم امینی
- سردار سرتیپ شهید شمس ا .. فرجی الموتی
- سردار سرتیپ شهید عبد الصمدکریم
- سردار سرتیپ شهید جلیل محمد نژاد
- سردار سرتیپ شهید موسی جور یوسفی
- سردار سرتیپ شهید علیرضا ابراهیمی رودسری
- سردار سرتیپ شهید محمد رضا ابراهیمی رود سری
- سردار سرتیپ شهید اسماعیل گلین شریف دینی
- سردار سرتیپ شهید محمد عشوری انبارسری
- سردار سرتیپ شهید عباس حسنی
- نماینده شهید ابوالقاسم رزاقی
برچسبها: سردارانبزرگدوران معاصردفاعمقدسوطنایرانشهادتآزادیتنکابنشهسوار
[ جمعه 7 مهر 1396
] [ ] [ کیان ][
اکنون امام زمان ارواحنا فداه در غیبت به سر میبرند ولی پس از ظهور، حکومت جهانی تشکیل میدهند که البته به یارانی نیاز دارند. قول مشهور اینست که تعداد یاران اصلی امام که حکم وزرای حضرت را در حکومت جهانیاش دارند، 313 نفر هستند. در روایات ویژگیهای زیادی برای یاران حضرت برشمردهاند که حتما قابل توجه است که ایشان با چه ویژگیهایی در زمره یاران حلقه اول امام قرار گرفتهاند.
دور از هر ترس و غمی
شاید بتوان گفت: که مهمترین ویژگی یاران امام زمان ارواحنا فداه این است که آنها مصداق کامل "اولیاء الله" (دوستان خدا) هستند. در قرآن کریم میفرماید: ألا إنَّ اَوْلیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهم وَ لا هُمْ یحزنون(یونس، 62)؛ آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست و غمگین نمیشوند.
اینکه کسی از هیچ چیز ترسی به دل راه ندهد و اندوهگین نشود تنها زمانی امکانپذیر است که جز خدا را نبیند و جز به او نیندیشد. این اوج کمال آدمی و بالاترین مرتبهای است که یک انسان میتواند به آن دست یابد.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: خوشا به حال شیعیان قائم که در زمان غیبتش منتظر ظهور او و فرمانبردارش هستند، آنان اولیای خدا هستند، همانها که نه ترس آنها را فرا میگیرد و نه اندوهگین میشوند. (کمالالدین و تمامالنعمه، ج۲، ص۳۵۷)
جانبازان سلحشور
اصحاب امام در حدّی از ایثار و جانبازی و شجاعت و سلحشوری هستند که به فرموده امام سجاد علیهالسلام دشمنان امام زمان ارواحنا فداه جمع میشوند تا آن حضرت را به شهادت برسانند، همین 313 نفر با دفاع قهرمانانه و جانبازی در راه آن بزرگوار، دشمنان را دفع کرده و آنان را شکست میدهند. (بحارالانوار، ج52، ص306)
پرچمداران و حاکمان روی زمین
در روایات این اصحاب تشبیه به 313 نفر مسلمان شجاع و سلحشور شدهاند که در جنگ بدر، نخستین شکست بزرگ را بر کفّار و دشمنان اسلام وارد آوردند، که تا آن وقت دشمنان چنین شکستی از اسلام نخورده بودند و اصلاً تصوّر چنین شکستی را نمیکردند. به علاوه، این 313 نفر پرچمداران روی زمین و حاکمان خدا بر مردم در سراسر زمین میباشند، این ویژگیها حکایت از آن میکند که این افراد علاوه بر سلحشوری و شجاعت، دارای علم و بینش بوده که لیاقت رهبری جوامع را دارند و شایستگی آن را دارند که پرچمدار کشورها باشند.
شاید بتوان گفت: هنگام برقراری حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه همه جهان به 313 ایالت و استان تقسیم گردد و در هر یک از این ایالتها و استانها، این مردان بزرگ رهبر آنها میشوند. امام صادق علیهالسّلام فرمود: گویا امام قائم علیهالسّلام را بر بالای منبر کوفه مینگرم که یارانش 313 نفر، به تعداد جنگآوران مسلمان جنگ بدر، اطرافش را گرفتهاند. این یاران پرچمداران و حاکمان بر مردم در زمین از جانب خدا هستند. (بحارالانوار، ج52، ص436)
با قدرت و توان بسیار
به هر کدام از آنها قدرت چهل مرد داده شده و قلب آنها محکمتر از پارههای آهن است. اگر به کوههایی از آهن برخورد کنند آنها را از جا برمیکنند و شمشیرهای آنان از حرکت باز نمیایستد، تا زمانی که خداوند راضی شود. (بحارالانوار، ج52، ص327)
رکنها و پایههای خللناپذیر
کلمه «اوتاد» جمع «وَتَد» به معنی میخ است و با توجه به آیه 7 سوره نبأ خداوند می فرماید: وَالجِبالَ أَوتاداً؛ ما کوهها را میخهای زمین قرار دادیم. ( که زمین را نگهدارند و به وسیله آن، زمین از هم نپاشند). یاران امام هم از مردان بسیار خالص و دلاورند که همچون کوه استوار، در خدمت امام ارواحنا فداه به سر میبرند.
در روایات تعداد اینان را سی نفر بیان کردهاند که همواره در خدمت امام عصر ارواحناه فداه به سر می برند. هر کدام از آنها که از دنیا بروند، فرد شایسته دیگری جانشین او میگردد و زمین خالی از اوتاد نمیشود.(غیبت طوسی، ص102/ بحارالانوار، ج52، ص158)
جوانمرد و نیرومند
عصائب: طبق بعضی از روایات اینها یاران امام زمان ارواحنا فداه در عراق هستند که هنگام ظهور آن حضرت خود را به مکه میرسانند و با ایشان بیعت میکنند. (المجالس السنیه، ج5، ص699) معنی «عصائب»، جمع «عصبه» به معنی جوانمردان رشید و نیرومند است.(اثبات الهداة، ج7، ص38)
صالحان و نیکوکاران
ویژگی دیگر ایشان ابدال است. اینها یاران امام زمان ارواحنا فداه در شام هستند و هنگام خروج و ظهور آن حضرت، خود را به مکّه رسانده و با آن حضرت بیعت میکنند. (المجالس السنیه، ج5، ص699و 709) معنی ابدال چنان که مرحوم طریحی در مجمع البحرین می گوید: آن ها جمعی از صالحان می باشند ، که همواره در زمین هستند، وقتی یکی از آنها فوت کند، خداوند بدل او، شخص صالح دیگری را میگذارد، اینها چهل یا هفتاد نفر در شام هستند و یا سی نفر در جای دیگر. (مجمع البحرین، ماده بدل) بنابراین اینها مردان خالص و کامل و صالح روی زمین هستند. شخصی از امام رضا علیهالسّلام در مورد ابدال پرسید، امام فرمود: ابدال، اوصیای پیامبران هستند.(سفینة البحار، ماده بدل)پاک سرشت و خوشنفس
«نجباء» که جمع «نجیب» به معنی افرد پاکسرشت و خوشنفس و جوانمرد است. طبق روایتی از امیرالمومنین و امام باقر علیهماالسّلام ایشان یاران امام زمان ارواحنا فداه از سرزمین مصر هستند. امیرالمومنین علی علیهالسّلام فرمود: الابدال بالشام و انجباء بمصر و العصائب بالعراق (مجمع البحرین ماده عصب).پارههای متراکم ابر پاییزی
رفقاء یاران امام زمان ارواحنا فداه از کوفه هستند و خود را هنگام ظهور به مکّه رسانده و با آن حضرت بیعت میکنند و همچون پارههای متراکم ابر پاییزی به سوی مکّه روانه میشوند. (المجالس السنیه، ج5، ص709) با توجه به معنی «رفق» و «رفاقت» که نشانگر صفا و صمیمیت و پیوند محکم آنهاست، به ویژگی دیگر یاران مخلص امام زمان ارواحنا فداه نیز پی میبریم.غیر عرب
اعاجم یعنی غیر عرب. امام زمان ارواحنا فداه یاران بسیار مقاوم و خستگیناپذیر و مخلص در این کشورهای عجمی دارد. ایشان هسته مرکزی ارتش نیرومند امام علیهالسّلام را در کشورهای عجمی تشکیل میدهند و به توسعه آن اقدام جدّی دارند. (بحارالانوار، ج53، ص8و9)جوان بودن
امیرالمومنین علی علیهالسّلام فرمود: اصحاب امام زمان ارواحنا فداه جوانند و پیر در آنها یافت نمیشود، جز مثل سرمه در چشم و نمک در غذا، که کمترین مقدار در غذا نمک است. (اثبات الهداة، ج7، ص37)اصحابی با مقامی بینظیر
سربازان و یاران امام زمان ارواحنا فداه مانند دیگر مؤمنان پارسا، دارای ایمان و عمل صالح میباشند. آنان علاوه بر این خصوصیت، دارای امتیازات و ویژگیهای خاصی هستند که آنها را از مؤمنان دیگر برجسته میسازد، آنگونه که امیرالمومنین علیهالسلام فرمود: نـه از نسلهای گذشته کسی از آنان سبقت گرفته و نه از آیندگان کسی به مقام والای آنها میرسد. (بحارالانوار، ج52، ص304 و 307)منتظر، با تقوا و اخلاق نیک
امام صادق(ع) در روایتی ویژگیهای کلی و برنامههای کسانی را که میخواهند از یاران امام زمان ارواحنا فداه باشند، چنین بیان کردهاند: هر کس خوشحال میشود و دوست دارد که در شمارِ یاران امام زمان ارواحنا فداه باشد، باید سه ویژگی داشته باشد:1- منتظر بودن: انتظار فرج ویژگی نخست یاران امام مهدی(عج) است. البته انتظار به معنای حقیقی آن.
2- با ورع بودن: دومین ویژگی یاران امام زمان ارواحنا فداه تهذیب نفس و خودسازی است. دوری از گناه، تقوا و دوری از مکروهات و شبهات.
3- داشتن اخلاق نیکو: اخلاق نیکو و کریمانه از دیگر ویژگیهای یاران و سربازان امام زمان ارواحنا فداه است.(اثبات الهداة، ج7، ص92)
توصیف یاران امام در کلام امیرالمومنین
یاران همچنان که در بالاترین درجه تقوا و پرهیزکاری قرار دارند، از نظر کمال علمی نیز در بالاترین درجه قرار گرفته و از جام حکمت الهی و معرفت دینی، چنانکه باید، سیراب شدهاند. امیرالمومنین علیهالسلام در اینباره میفرماید: «... پس گروهی در آن فتنهها صیقلی میشوند، مانند صیقلی که آهنگر به شمشیر میدهد. دیدههای آنها به نور قرآن جلا داده و روشن میشود و تفسیر در گوشهایشان جا گرفته شود. در صبح و شب، جام حکمت را به آنها مینوشانند. (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، خطبه 150، ج9، ص126)برچسبها: ویژگیهای اصحاب امام زمان ارواحنا فداه
[ چهار شنبه 9 تير 1401
] [ ] [ کیان ][
#عبادت_حضرت_فاطمه
هدیه پیامبر به حضرت زهرا سلام الله علیها
رفت مسجد. پیامبر صلی الله علیه و آله با اصحاب گفت و گپ می کردند.
حیا کرد حاجتش را بگوید. برگشت.
پیامبر آمد خانه شان. گفت: «فاطمه جان! آمده بودی مسجد کاری داشتی؟»
باز هم حیا کرد بگوید؛ علی به جایش گفت: فاطمه در خانه خیلی اذیت می شود. من به او گفتم چرا از پدرت نمی خواهی برای مان خادم بگیرد؟»
پیامبر جواب داد:«چیزی بهتان یاد می دهم که از خادم بهتر باشد. موقع خواب ۳۴ مرتبه الله اکبر ، ۳۳ مرتبه الحمدلله ، ۳۳ مرتبه سبحان الله بگویید.»
راضی ام به رضای خدا و رسولش. این را فاطمه سلام الله علیها گفت؛ سه بار.
مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۳۱. برگرفته از وسائل الشیعه ، ج ۶ ، ص ۴۴۶.
انگشتر نماز
انگشتری که در نماز دستش می کرد، از نقره بود. روی نگینش نوشته شده بود: «أمِنَ المُتَوَکّلون» توکل کنندگان در امانند.
مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۵۵. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۹.
اول همسایه
شب جمعه. از اول شب نشسته بود نماز مادرش را نگاه می کرد.
رکوع، سجده و قنوتش را. به همه مومنان دعا می کرد.
این مرد و زن را یک یک به زبان آورد و برایشان دعا کرد خیلی.
صبح پرسید: «مادر جان! چرا تمام شب برای دیگران دعا کردی اما برای خودت نه؟»
فاطمه گفت: «پسرم الجار ثُمّ الدار! اول همسایه سپس خانه!»
مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۱. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۸۲.
لرزش بدن
پسرش این صحنه را دیده بود. بارها و بارها.
می دانست سجده و رکوعش چقدر طول می کشد هر بار.
باز اما می نشست، نگاه می کرد.
از بس می ایستاد نماز می خواند، پاهایش ورم کرده بود.
وقتی با خدا حرف می زد، به نفس نفس می افتاد و تمام بدنس می لرزید.
حتی آنها هم که خودشان را عابد زمانه مالی دانستند، می گفتند: عابدتر از فاطمه، کسی دیگر در این امّت نیامده.
مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۲. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۸۴.
اولین تسبیح تربت
تسبیحش، در ابتدا تنها یک ریسمان پشمی بود که سی و چهار گره رویش زده شده بود.
می گرفت دستش و با آن الله اکبر و سبحان الله می گفت.
حمزه که در احد شهید شد، پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترش گفت:
«عموی پدرت سرور همه شهیدان است بجز انبیاء و اوصیاء.»
فاطمه سلام الله علیها می نشست سر قبر حمزه، با تربتش تسبیح درست می کرد.
اولین بار بود کسی تسبیح تربت می ساخت.
سرور جوانان بهشت که در کربلا به شهادت رسید، دختران بنی هاشم از تربت حسین علیه السلام تسبیح درست می کردند.
از مادرشان یاد گرفته بودند.
مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۳. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۸۲ ، ص ۳۳۳.
نور نماز
تعجب کرده بودند.
هر روز صبح، وقتی هنوز توی رختخواب شان خوابیده بودند، نور درخشانی ملی آمد و در و دیوار خانه شان را سفید می کرد. مانده بودند این دیگر چیست؟
رفتند پیش پیامبر صلی الله علیه و آله. فرستادشان در خانه فاطمه علیها سلام؛ دیدند فاطمه نشسته بر سجاده ی نماز، صورتش مثل خورشید می درخشد و همه جا را نورانی می کند.
تنها صبح نبود؛ ظهرها و عصرها هم.
مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۷. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۱۱.
[ چهار شنبه 7 تير 1401
] [ ] [ کیان ][
رهنمود اخلاقی آیت الله بهجت رضوان الله علیه برای رسیدن به کمالات انسانی :
برای سالک، در اولین مرحله ، عزم راسخ و مستمر بر ترک معاصی در اعتقادیات و عملیّات در تمام عمر ـ اگر چه هزار سال باشد ـ و نماز اول وقت ، برای وصول به مقامات عالیه، کافی و وافی است
???? محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۸۳ به نقل از آیت الله بهجت.
آیت الله سید احمد فهری [از شاگردان علامه قاضی] : شخصاً از آیت الله قاضی شنیدم که فرمود : « دو سه روز است که فکر می کنم اگر در بهشت، نگذارند ما نماز بخوانیم ، چه کنیم؟!»
???? محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۸۹.
آیت الله بهجت رضوان الله علیه :
علامه قاضی رضوان الله علیه فرمودند هر کس نماز های واجب یومیّه را اول وقت بخواند، به همه مقامات معنوی خواهد رسید. اگر نرسید مرا لعنت کند!
ایشان نگفت: «خوب بخواند». معلوم می شود که نماز اول وقت خواندن، حضور قلب آور هم هست.
???? محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۸۵ به نقل از آیت الله بهجت.
آیت الله بهجت رضوان الله علیه :
اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان ، در حال نماز ، چه لذت هایی می برد، هیچ گاه دنبال لذایذ مادی نمی رفتند.
???? محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۹۰.
آیت الله بهجت رضوان الله علیه : استاد اخلاق در نجف [علامه قاضی] می فرمود: « اگر [مردم] لذت نماز را بدانند ، می دانند که در دنیا، لذتی بالاتر از نماز نیست».
???? محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۹۰.
آیت الله بهجت رضوان الله علیه : آیا حالات و مقامات شیخ انصاری جای اغتباط [غبطه خوردن] نیست که بین دو محال عادی ، جمع کرده بود؟!
با یک چشم ، دو درس خارج فقه و اصول در شبانه روز می گفت و تألیفات آن چنانی داشت. این در رابطه با علمیّات ؛ اما نسبت به عملیّات هر روز نماز جعفر [طیار] و زیارت عاشورا و جامعه [کبیره] را می خواندند و به نماز شب هم مقید بودند. آیا جمع این امور، جز با این می شود که خداوند، برکت در اوقات و توفیق در اعمال بدهد؟!
???? محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۱۱۲.
توصیف نماز و عبادت آیت الله بهجت در بیان فرزند ایشان
یک و نیم ساعت قبل از طلوع فجر ، بیدار و به استغفار و مناجات و نماز شب و نوافل و قرائت قرآن و تدبّر در آن ، مشغول بود و اگر حضور در مسجد و نماز صبح و تعقیبات متّصل و زیارت حرم [حضرت معصومه] و اذکار روزانه ـ که حتّی در راه رفتن و بازگشت ، برای هر کدام برنامه داشت ـ بدانها بیفزاییم ، تا وقت صبحانه ، با احتساب اختلاف فصول و کوتاهی و بلندی شب، پنج ـ شش ساعت وقتْ صرف عبادات می کرد. برای ظهر و عصر هم با در نظر گرفتن مقدمات و نوافل و تعقیبات ، حدود دو ساعت و نیم و برای نماز مغرب و عشا نیز حدود سه ساعت و نیم در نظر می گرفت. عبادات متّصلش ، جمعاً یازده ، دوازده ساعت ـ که روز های پنج شنبه و جمعه و ایام مخصوص، بیشتر می شد ـ وقت او را پُر می کرد.
او معتقد بود و یقین داشت که این عبادات، مُمِدّ مطالعات اند و بلکه زمان لازم آنها را به یکْ پنجم ، تقلیل می دهند.
مانند کارخانه ای چند شیفته ، حدود بیست ساعت را در شبانه روز ، به تنهایی کار می کرد و کار! [فقط حدود چهار ساعت می خوابید]
تا توان داشت کار می کرد. وی پس از نود سالگی هم با بسیاری از جوانان فرق ها داشت و از آنان، تواناتر و پُر کار تر بود.
در ۹۵ سالگی هم با وجود تمام مخالفت ها، یک درس به تدریس خود اضافه کرد.
???? محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۲۷۸ و ۲۷۹. گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین حاج علی آقا بهجت.
[ چهار شنبه 14 مرداد 1400
] [ ] [ کیان ][
هدف پیشوایان و ائمه هدى اصلاح افراد و جلوگیرى از انحراف و به قول امام حسین علیه السلام (امر به معروف و نهى از منکر) است و این هدف هم با توسل به زور و از راه جنگ و خونریزى امکان پذیر نیست بلکه جنگ، آخرین حربه اى است که در صورت مسدود شدن تمام راهها باید به آن متوسل گردید.
امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجری وارد «کربلا» شد. آن حضرت پرسید: «نام این زمین چیست؟» گفتند:«کربلا».
امام گریست و فرمود: «کرب و بلا» آن گاه فرمود: «ام سلمه به من خبر داد که جبرئیل نزد رسول خدا بود و من نیز بودم. من گریستم. پیامبر مرا در دامان خود نشاند. جبرئیل گفت: «آیا او را دوست میداری؟» فرمود: « آری!» گفت: «امت تو او را خواهند کشت و اگر میخواهی، تربت آن زمین را که او در آن کشته خواهد شد به تو نشان دهم».
پیامبر فرمود: « آری».
پس جبرئیل زمین کربلا را به پیامبر نشان داد ».
امام حسین علیه السلام خاک آن زمین را بوسید و فرمود: «این همان زمین است که جبرئیل به جدم رسول خدا خبر داد که من در آن کشته خواهم شد».
در روایت دیگری امام علیه السلام چون به زمین کربلا رسید پرسید: «نام این زمین چیست؟»
گفتند: «کربلا»
فرمود: «پیاده شوید! این جا جایگاه فرود بارهای ماست و ریخته شدن خون ما و محل قبرهای ما. جدم رسول خدا مرا چنین خبر داده است».
آن گاه اصحاب امام پیاده شدند و بارها و اثاثیه خود را فرود آوردند؛ حرّ هم پیاده شد و لشگر او در مقابل امام اردو زدند.
در روز دوم محرم، امام حسین علیه السلام پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود: «مردم بندگان دنیا هستند و دین را همچون غذایی میدانند که تا زمانی که مزه خوش داشته باشد، آن را نگاه میدارند، اما هنگامی که (مزهاش عوض شود و) آزمونی در کار باشد، تعداد دینداران اندک میشود».
امام حسین علیه السلام پس از ورود به کربلا، فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد؛ بعد نظری بر آنها انداخت و گریست و گفت: « خدایا! ما عترت پیامبر تو، محمد، هستیم. بنیامیّه ما را از حرم جدمان راندند و در حق ما جفا کردند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر آنها پیروز گردان».
ام کلثوم، دختر امام علی علیه السلام، به امام علیه السلام گفت: «ای برادر! در این وادی احساس عجیبی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده است».
امام حسین علیه السلام خواهر را دلداری داد و آرام کرد.
سخنان امام هنگام ورود به کربلا
قافله امام حسین علیه السلام و به موازات آن سپاهیان حر، به حرکت خود ادامه دادند تا به (نَیْنوا) رسیدند و در اینجا با مردى مسلح که سوار بر اسب تندرو بود مواجه گردیدند و او پیک ابن زیاد و حامل نامه اى از سوى وى به (حر) بود. متن نامه چنین است: جَعْجِعْ بِالْحسَیْنِ حینَ تَقْرَاءُ کِتابى وَلا تُنْزِلهُ اِلاّ بِالْعَراءِ عَلى غَیْرِ ماءٍ وَ غَیْرِ حِصْنٍ؛ با رسیدن این نامه بر حسین بن على فشار وارد بیاور و در بیابانى بى آب و علف و بى دژ و قلعه اى فرودش آر.
حر نیز متن نامه را براى امام علیه السلام خواند و آن حضرت را در جریان مأموریت خویش قرار داد. امام فرمود: پس بگذار ما در بیابان نینوا و یا غاضریات یا شفیه فرود آییم.
حر گفت: من نمى توانم با این پیشنهاد شما موافقت کنم؛ زیرا من دیگر در تصمیم گیرى خود آزاد نیستم چون همین نامه رسان، جاسوس ابن زیاد نیز مى باشد و جزئیات اقدامات مرا زیر نظر دارد.
در این هنگام زهیر بن قین به امام علیه السلام چنین پیشنهاد نمود که براى ما جنگ کردن با این گروه کم، آسانتر است از جنگ کردن با افراد زیادى که در پشت سر آنهاست و به خدا سوگند طولى نخواهد کشید که لشکریان زیادى به پشتیبانى اینها برسد و آن وقت دیگر ما تاب مقاومت در برابر آنان را نخواهیم داشت.
امام در پاسخ پیشنهاد زهیر چنین فرمود: ما کُنْتُ لاَبْدَاءَهُمْ بِالْقِتالِ؛ (1)
من هرگز شروع کننده جنگ نخواهم بود.
آنگاه امام علیه السلام خطاب به حرّ فرمود: بهتر است یک قدر دیگر حرکت کنیم و محل مناسب ترى براى اقامت خود برگزینیم. حرّ موافقت نمود و به حرکت خود ادامه دادند تا به سرزمین کربلا رسیدند در اینجا حرّ و یارانش به عنوان اینکه این محل به فرات نزدیک و محل مناسبى است از پیشروى امام جلوگیرى نمودند.
وقتى حسین بن على علیهما السلام تصمیم گرفت در آن سرزمین فرود آید، از نام آنجا سۆال کرد، پاسخ دادند که : اینجا را "طف" مى گویند.
امام پرسید نام دیگرى نیز دارد؟ عرضه داشتند:"کربلا" هم نامیده مى شود.
امام با شنیدن اسم "کربلا" گفت: اَللهُمَّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلاء؛ خدایا! از اندوه و بلا به تو پناه مى آورم. سپس فرمود: اینجاست محل فرودآمدن ما و به خدا سوگند همین جاست محل قبرهاى ما و به خدا سوگند از اینجاست که در قیامت محشور و منشور خواهیم گردید و این وعده اى است از جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و در وعده او خلافى نیست. (2)
نکاتی تأمل برانگیز
در این گفتار امام حسین بن على علیهما السلام سه نکته جالب و مهم وجود دارد:
1- همان گونه که در گفتار امام در موارد مختلف مکرر و با صراحت و گاهى با تلویح و اشاره آمده است، آن حضرت از جریان حادثه خونین کربلا مطلع و باخبر بود و این مورد نیز یکى از آنهاست که به جزئیات این حادثه و محل وقوع آن که همان سرزمین کربلاست با اتکا به اخبار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شاره مى کند.
2- و اما نکته دوم، مسئله راه و روش و برنامه اى است که حسین بن على علیهما السلام در مقام جنگ از آن پیروى مى کند که به قول زهیر بن قین اقدام به جنگ در آن شرایط به نفع آنان و در صورت تأخیر جریان دقیقا معکوس و هزیمتشان مسلم و حتمى است. ولى امام در این شرایط خاص برنامه جنگى خویش را چنین اعلام مى کند که: من شروع به جنگ نخواهم کرد.
و این همان برنامه اى است که امیرمۆمنان علیه السلام در جنگ جمل براى یارانش اعلان نمود آنگاه که در مقابل دشمن خون آشام قرار گرفت، دشمنى که دوبار دست به حمله زده و بهترین مسلمانان و زبده ترین شیعیان على علیه السلام را در شهر بصره به قتل رسانیده است: لا تَبْدَاءُوا الْقَوْمَ بِالْقَتالِ ... شما شروع به جنگ نکنید با شمشیر و نیزه به آنان حمله ننمایید و در خونریزى بر آنان سبقت نجویید، با ملاطفت و مهربانى و با زبان نرم و ملایم با آنان سخن بگویید (تا به جنگ و ستیز وادارشان نکنید). (3)
3- هدف پیشوایان و ائمه هدى اصلاح افراد و جلوگیرى از انحراف و به قول امام حسین علیه السلام (امر به معروف و نهى از منکر) است و این هدف هم با توسل به زور و از راه جنگ و خونریزى امکان پذیر نیست بلکه جنگ، آخرین حربه اى است که در صورت مسدود شدن تمام راهها باید به آن متوسل گردید.
خلاصه اینکه، پاسخ امام در آن شرایط خاص به زهیر بن قین دلیل دیگرى است بر این که منظور آن حضرت از این حرکت رسیدن به یک پیروزى ظاهرى جنگى نبود بلکه امام در تعقیب هدفى بود مافوق آن و در ابعاد وسیع تر.
پی نوشت:
1) طبرى، ج 7، ص 308. کامل، ج 3، ص 282. مقتل خوارزمى، ج 1، ص 234
2) ...اَللّهُمَّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلاءِ هاهُنا مَحَطُّ رحالِنا و هاهُنا وَاللّهِ مَحَلُّ قُبُورِنا وَهاهُنا وَاللّهِ مَحْشَرُنا وَمَنْشَرُنا وَبِهذا وَعَدَنِى جَدّى رَسُول اللّه صلّى اللّه علیه و آله وَلا خِلافَ لِوَعْدِهِ؛ (نورالثقلین، ج 4، ص 221. بحارالانوار، ج 10، ص 188)
3) مستدرک حاکم، ج 2، ص 371. کنزالعمال، ج 6، ص 85، حدیث 1311)
برچسبها: کربلا امام حسین(ع)
[ چهار شنبه 7 شهريور 1401
] [ ] [ کیان ][
امام سجاد عليه السلام: اَللّهُمَّ إِنّى أَعوذُبِكَ مِنْ... أَنْ نَعْضِدَ ظالِما أَوْ نَخْذُلُ مَلْهوفا أَؤْ نَرومَما لَيْسَ لَنا بِحَقٍّ؛
برچسبها: حديث و آيات: ۲۹ عدالت و ظلم
[ چهار شنبه 7 تير 1401
] [ ] [ کیان ][
برچسبها: یا فاطمه ( س )
[ چهار شنبه 7 تير 1398
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 16 تير 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 2 مهر 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 2 مرداد 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 2 مرداد 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 2 دی 1391
] [ ] [ کیان ][
پنج درس آموزنده و سعادت بخش
امام سجّاد (علیه السلام) در عین آن كه زینت عبادت كنندگان، بزرگمرد عبادت، عرفان و سجده بود، مجاهد بزرگ فیسبیلاللّه بود، او در عین آن كه كانون علم و اندیشه و معرفت بود، تواضع ویژهای داشت، و در عین آن كه شكوه و جلال و ابّهت خاصی داشت، دارای حلم و بردباری و سعه صدر مخصوصی بود، و در یك كلمه كانون همه كمالات انسانی و ارزشهای والای معنوی بود.
زینت پرستش كنندگان الهی
آن حضرت با عنوان زینالعابدین و سجّاد خوانده میشود، چرا كه او قبل از هر چیز بنده خالص و صالح خدا بود، و سجدههای طولانی او، هر بیننده را به سوی خدا و پرستش خدا جذب میكرد.
یوسف بن اسباط میگوید، پدرم گفت: نیمههای شب به مسجد رفتم، جوانی را كه به سجده افتاده بود دیدم كه چنین با خدا راز و نیاز میكرد: «صورت خاك آلودم، برای آفریدگارم سجده كرد، كه خداوند سزاوار سجده است.»
به محضرش رفتم، دریافتم امام سجّاد (علیه السلام) است، صبر كردم تا هوا روشن شد، به نزد ایشان رفتم و عرض كردم: «ای فرزند پیامبر! چرا آن همه به خود زحمت میدهی با این كه خداوند تو را برتری بخشیده و تو در پیشگاه خدا مقام بسیار ارجمندی داری؟»
او با شنیدن این سخن منقلب شده و گریه كرد و فرمود: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هنگامی كه روز قیامت برپا گردد هر چشمی ـ جز چهار چشم ـ گریان است:
1ـ چشمی كه از خوف خدا بگرید؛
2ـ چشمی كه در راه (جهاد) برای خدا نابینا شده باشد؛
3ـ چشمی كه از حرامهای خدا پوشیده شده باشد؛
4ـ چشمی كه شب تا صبح در حال سجده بیدار باشد... .» (محدّث خبیر، عیسی اربلی ، كشف الغمّه ،ج 2 ، ص 294)
شبی برای عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و هم چنان به ستارگان مینگریست ، و در اندیشه آفریدگار و آفرینش آنها فرو رفت، حیران و بهت زده در حالی كه دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخته بود تا صدای اذان صبح را شنید
عبادت امام سجّاد (علیه السلام) پرستش كاملاً آگاهانه و بسیار عمیق بود، او با لذّت و شیفتگی مخصوص، آمیخته با عرفان كامل، خدا را عبادت میكرد. ارتباط و پیوند او با خدا به گونهای بود كه روایت شده: شبی برای عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و هم چنان به ستارگان مینگریست ، و در اندیشه آفریدگار و آفرینش آنها فرو رفت، حیران و بهت زده در حالی كه دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخته بود تا صدای اذان صبح را شنید. ( ریاض السالكین سیدعلیخان، طبق نقل ری شهری، بهترین راه شناخت، ص348)
صحیفه سجّادیه، یكی از نمادهای عرفانی و زاییده اندیشههای معرفت شناسی امام سجّاد(علیه السلام) است كه به عنوان زبور آل محمّد (صلی الله علیه و آله) شناخته شده، و با مطالعه آن، میتوان به عظمت بیكران پرستش آگاهانه آن بزرگوار واقف شد.
پنج درس آموزنده و سعادت بخش
1 - مرحوم قطب الدّین راوندى در كتاب خود آورده است :امام سجّاد صلوات اللّه علیه چون نماز صبح را به جا مى آورد؛ در جایگاه خود مى نشست و دعا مى خواند تا موقعى كه خورشید طلوع نماید؛ و پس از طلوع خورشید، دو ركعت نماز براى سلامتى خود و افراد خانواده اش مى خواند و سپس مختصرى مى خوابید.
و چون از خواب بیدار مى شد، دندان هاى خود را مسواك مى نمود و بعد از آن مشغول صرف صبحانه مى گردید. (اعلام الورى 297؛ كشف الغمه 2/286؛ اعیان الشیعه 1/630)
2 - مرحوم كلینى ، به نقل از حضرت صادق آل محمّد علیهم السّلام حكایت فرماید: هرگاه یكى از دامادهاى امام سجّاد علیه السّلام داخل منزل وى مى گردید و بر حضرتش وارد مى شد، امام سجّاد علیه السّلام عباى خود را از دوش بر مى گرفت و براى او پهن مى نمود تا روى آن بنشیند.
و سپس به داماد خود مى فرمود: خوش آمدى ، كه تو هم تأمین كننده هزینه هاى خانواده خود و هم ، نگه دارنده ناموس خود از شرّ هواهاى نفسانى و اجانب هستى . (طبقات ابن سعد 5/156)
3 - روزى امام سجّاد علیه السّلام مشغول خوندن نماز بود، كه در بین نماز عباى آن حضرت از روى شانه اش افتاد و حضرت بدون كمترین توجّهى نسبت به آن ، با همان حالت به نماز خود ادامه داد.
چون از نماز فارغ شد یكى از اصحاب آن حضرت جلو آمد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! چرا هنگامى كه عبا از روى شانه شما افتاد، بدون توجّه به آن ، به نماز خود ادامه دادى !؟
امام علیه السّلام فرمود: این چه اعتراضى است كه مطرح مى كنى !؟ آیا مى دانى من در حال نماز، در مقابل چه كسى قرار داشتم ؛ و با چه كسى سخن مى گفتم ؟ آیا توجّه ندارى ، هر مقدارى كه از نماز با خلوص و توجّه كامل به خداوند متعال باشد به همان مقدار مقبول درگاه الهى قرار مى گیرد.
صحیفه سجّادیه، یكی از نمادهای عرفانی و زاییده اندیشههای معرفت شناسی امام سجّاد(علیه السلام) است كه به عنوان زبور آل محمّد (صلی الله علیه و آله) شناخته شده، و با مطالعه آن، میتوان به عظمت بیكران پرستش آگاهانه آن بزرگوار واقف شد
آن شخص گفت : پس واى بر حال ما، كه بیچاره هستیم .
و حضرت فرمود: از لطف و رحمت پروردگار مهربان ناامید نباشید، چون خداوند متعال به وسیله نمازهاى نافله ، نواقص نماز را تكمیل و جبران مى نماید. (تاریخ آل محمد 127؛ تاریخ گزیده 203)
4 - روزى شخصى حضرت سجّاد علیه السّلام را تعریف و تمجید كرد و اظهار علاقه شدیدى نسبت به آن حضرت داشت .
امام علیه السّلام فرمود: خداوندا، به تو پناه مى برم از این كه مبادا دیگران مرا دوست بدارند، در حالى كه تو مرا دشمن داشته باشى .
همچنین حكایت كرده اند: روزى كه عید عرفه بود، آن حضرت از محلّى عبور مى نمود، عدّه اى را مشاهده كرد كه در حال گدائى بودند و از این و آن تقاضاى كمك مى كردند.
حضرت با حالت تعجّب به آن ها نگاهى نمود و فرمود: واى بر شما، كه در مثل چنین روزى - روز عرفه - از غیر خداوند متعال ، كمك مى طلبید و چشم امید به دیگران بسته اید. (ارشاد 2/154)
5 - مرحوم كلینى رحمة اللّه علیه در كتاب شریف كافى آورده است :
شخصى به نام سعید بن مسیّب حكایت كند: روزى به محضر مبارك امام سجّاد علىّ بن الحسین علیهماالسّلام وارد شدم در حالتى كه آن حضرت مشغول خواندن نماز بود، پس چون نماز خود را به پایان رساند، شخصى درب خانه را زد.
حضرت فرمود: سائلى - گدائى - آمده است و تقاضاى كمك دارد، او را ناامید مگردانید. (اعلام الوردى 297؛ كشف اغمه 2/284؛ فصول المهمة 209؛ نور البصار142)
منابع:
پایگاه تخصصی صحیفه سجادیه
کتاب: امام سجاد(علیه السلام) سرچشمه كمالات انسانی ـ محمد محمّدی اشتهاردی
تبیان
[ شنبه 2 آبان 1391
] [ ] [ کیان ][
چرا و چگونه خدا را بپرستم؟!
هرگاه نام امام چهارم شیعیان برده می شود ناخداگاه عبادتهای ایشان در ذهن تداعی می شود. القاب ایشان هم نشان دهنده اوج اهتمام حضرت بر عبادت و بندگی خداست. عبادت حقیقی با معبود هستی را باید از ایشان آموخت. زیرا که ایشان مجسمه عبادت و بنده به تمام معنای خداوند متعال بودند
.
بعد از جدشان رسول الله و امیرالمۆمنین و پدرشان علیهم السّلام کسی را نتوان همتراز و هم رتبه در عبادت حضرت سجاد علیه السّلام دانست. این امام همام هم در مقدار و کمیت و هم در کیفیت در اعلی درجه عبودیت است. از طرفی آن حضرت در کلمات چه بصورت خطابی و پند و موعظه و چه بصورت مناجات با خدا و دعا انسانها را به بندگی تنها معبود سزاوار پرستش یعنی الله جل جلاله دعوت کرده اند. در ذیل گوشه ای از سخنان امام علی بن الحسین علیهماالسلام در رابطه با عبادت و نیز حالات ایشان در عبادت تقدیم می گردد.
چرا خدا را می پرستم؟
امام سجاد علیه السّلام فرمود: من كراهت دارم كه خداوند را عبادت كنم و مقصود رسیدن به ثواب او باشد، اگر چنین باشم مانند بندهاى طمع كار خواهم بود كه براى مزد كار مىكند، و اگر به او مزدى ندهند كار نمىكند و علاقه اش را نشان نمىدهد.
از طرف دیگر كراهت دارم كه خداوند را براى ترس از عقاب و یا عذابش عبادت كنم، و اگر چنین كنم مانند بندهاى بدكار خواهم بود كه اگر نترسد كارى نمىكند، گفته شد پس چرا خداوند را عبادت مىكنید فرمود براى اینكه او را شایسته عبادت مىدانم و به من نعمت داده است.[1]
همچنین حسن بن محبوب، از یونس بن ابى فاخته روایت كرده كه گفت: امام سجّاد را دیدم كه وقتى به گورستان رسید، گریه سختى نمود و فرمود: آه! چرا عمر خود را در غیر طاعت خدا تباه كردم و چنانچه سزاوار بود او را عبادت نكردم، تا هم از عذاب او نجات یابم و هم به درجات عالیه برسم.[2]
امام سجاد علیه السّلام فرمود: من كراهت دارم كه خداوند را عبادت كنم و مقصود رسیدن به ثواب او باشد، اگر چنین باشم مانند بندهاى طمع كار خواهم بود كه براى مزد كار مىكند، و اگر به او مزدى ندهند كار نمىكند و علاقه اش را نشان نمىدهد
چگونه خدا را بپرستم
الامام السجاد علیه السّلام: اللّهمّ صلّ على محمّد و آله! و ارزقنی صحّة فی عبادة، و فراغا فی زهادة، و علما فی استعمال، و ورعا فی إجمال. [3]
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست! و مرا تندرستیى براى عبادت، و آسایش خاطرى براى زهد، و دانشى براى كار بستن، و ورعى براى كار خوب كردن ارزانى دار! [4]
أَسْأَلُكَ خَوْفَ الْعَابِدِینَ لَكَ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِینَ لَكَ، وَ... [5]
خدایا! از تو مىخواهم خوف و خشیت عابدان را به من ارزانى دارى و عبادت خاشعان را ...[6]
همچون خوشه گندم
به امام سجّاد علیه السّلام «ذو الثّفنات» (صاحب پینههاى زانو) مىگفتند، زیرا «ثفنات» جمع «ثفنه» به معنى زانو است، و سجدههاى طولانى امام سجّاد علیه السّلام روى زانوانش اثر عمیق كرده بود.
زهرى [دانشمند معروف عصر آن حضرت] مىگوید: «در میان بنى هاشم، شخصى را برتر از امام سجّاد علیه السّلام ندیدم».
امام باقر علیه السّلام فرمود: پدرم امام سجّاد علیه السّلام در یك روز، هزار ركعت نماز مىخواند.
روایت شده: آن حضرت، داراى پانصد درخت خرما بود، در كنار هر درختى، دو ركعت نماز مىخواند، [و بر اثر اندام لاغرى كه داشت] باد آن حضرت را مانند خوشه گندم حركت مىداد، و هرگاه وضو مىگرفت، رنگش زرد مىشد.
خانوادهاش به او مىگفتند: این چه حالى است كه هنگام وضو بر تو عارض مىشود؟.
در پاسخ مىفرمود: أتدرون بین یدى مَن أرید أن اقوم؟! «آیا مىدانید كه در پیشگاه چه كسى مىخواهم بایستم؟!».[7]
فاطمه یكى از دختران حضرت على- علیه السّلام- وقتى كه دید برادرزادهاش چگونه خود را در عبادت خدا به سختى انداخته است به جابر گفت: برو و به على بن حسین- كه یادگار پدرش است و از كثرت عبادت و سجده، بینىاش شكافته و پیشانى و زانوانش پینه بسته- بگو از خودش مواظبت نماید و خود را این قدر در عبادت خدا به رنج و زحمت نیندازد.[8]
هنگامى كه جابر بن عبد اللَّه وارد شدند امام سجاد علیه السّلام در محراب عبادت بودند، جابر مشاهده كرد امام علیه السّلام از عبادت زیاد لاغر شده است، حضرت سجاد علیه السّلام از جاى خود برخاست و از حال او جویا شد و او را در كنار خود نشانید.
جابر متوجه او شد و گفت: یا ابن رسول اللَّه این عبادت زیاد براى چیست و چرا خود را این چنین به مشقت افكندهاید، مگر نمىدانى كه خداوند بهشت را براى شما خلق كرده و براى كسانى كه شما را دوست مىدارند و دوزخ را هم براى دشمنان شما آفریده است.
آن حضرت، داراى پانصد درخت خرما بود، در كنار هر درختى، دو ركعت نماز مىخواند، [و بر اثر اندام لاغرى كه داشت] باد آن حضرت را مانند خوشه گندم حركت مىداد، و هرگاه وضو مىگرفت، رنگش زرد مىشد
امام سجاد علیه السّلام فرمودند: اى همنشین رسول خدا! مگر نمىدانى كه جدم رسول خدا همه اعمال گذشته و آیندهاش مورد رضایت خداوند بود ولى باز هم در عبادت كوشش مىكرد، پدرم فداى او باد كه به اندازهاى عبادت كرد تا ساقهایش ورم كرد.
به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله عرض شد تو این گونه خدا را عبادت مىكنى در حالى كه گناهان گذشته و آیندهات آمرزیده است، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: درست است ولى من نباید بنده شاكرى باشم؟![9]
در خانه تو
از جمله مناجات امام علیه السلام در بیت اللّه الحرام، مناجاتى است كه طاووس نقل كرده، مىگوید: «در تاریكى شب وارد حجر اسماعیل شدم، ناگاه على بن حسین علیهما السلام را دیدم كه وارد شد و سرپا ایستاد هر چه خدا بخواهد نماز خواند، سپس به سجده رفت و سجده طولانى كرد، من با خودم گفتم مرد صالحى از خاندان نبوت است گوش بدهم ببینم چه مىگوید شنیدم كه مىگفت: «خدایا! بندهات در خانه تو آمده و درمانده و درمانده، گدا و نیازمند به تو در خانه تو ایستاده است ...»
طاووس، این مناجات كوتاه را حفظ كرد، مناجاتى كه از خود فراموشى و اقرار به بندگى بىقید و شرط خداوند متعال حكایت مىكند، و همواره بهنگام حاجتى این دعا را مىخواند و به گفته خودش، هر گرفتارى و اندوهى كه برایش پیش مىآمد، خداوند بدان وسیله برطرف مىكرد. [10]
پی نوشت:
1.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - عطاردى قوچانى، عزیز الله، ایمان و كفر ( ترجمه كتاب الإیمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى)، انتشارات عطارد - تهران، چاپ: اول، 1378 ش. ج2 ؛ ص10
2. دیلمى، حسن بن محمد - سلگى نهاوندى، على، إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، 2جلد، ناصر - قم، چاپ: اول، 1376ش. ج1 ؛ ص151
3.الصحیفة السجادیة ، ناشر: الهادى، چاپ: اول- قم 1418 ق، ص100
4.حكیمى، محمدرضا و حكیمى، محمد و حكیمى، على - آرام، احمد، الحیاة / ترجمه احمد آرام، 6جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى - تهران، چاپ: اول، 1380ش.ج1 ؛ ص519
5.الصحیفة السجادیة، ص260
6.الصحیفة السجادیة-ترجمه آیتى ( نیایش پنجاه و چهارم)، ناشر: سروش- تهران، چاپ: دوم1375 ش، ص 378
7.الأنوار البهیة ، ص : 155
8.جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام، ص : 210
9.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - عطاردى قوچانى، عزیز الله، ایمان و كفر ( ترجمه كتاب الإیمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى)، 2جلد، انتشارات عطارد - تهران، چاپ: اول، 1378 ش، ص 184
10. باقر شریف قرشى، تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام، مترجم محمدرضا عطائى، ناشر: آستان قدس رضوى-مشهد، سال چاپ: 1372 ش، ج1 ص 383 و384
تبیان
[ شنبه 2 دی 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 16 آذر 1391
] [ ] [ کیان ][
بزرگ مبلغ قیام عاشورا
امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام مشهور به «سجاد»، چهارمین امام شیعیان، بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شد و در 12 محرم سال 95 هجری قمری به دست ولید بن عبدالملك به شهادت رسید.
امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود كه زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حكومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درك كرد.
امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی كه به شهادت رسید با زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حكم، عبدالملك بن مروان و ولید بن عبدالملك، معاصر بود.
توجّه عمیق به بینوایان
امام سجّاد (علیه السلام) به تأمین معاش زندگی افراد بیبضاعت و مستمند، توجّه عمیق و اقدام همه جانبه داشت، علاوه بر اینكه با نظم خاصّی از صد خانواده فقیر مدینه به طور مستمرّ سرپرستی میكرد، به بینوایان دیگر نیز توجّه داشت، او نان و آذوقه را در انبان میكرد و خودش آن را بر دوش میگرفت و به صورت ناشناس و محرمانه برای آنها میبرد، نیازمندان هرگاه او را میدیدند به همدیگر میگفتند صاحب الجَراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتی كه فقیر را میدید نه تنها با نظر خشمگین یا تحقیرآمیز به او نگاه نمیكرد، بلكه با شادمانی میگفت: «آفرین به كسی كه توشه مرا به سوی آخرت حمل میكند.» (علاّمه سروی ، مناقب آل ابیطالب ، ج4، ص153 و 154)
یكی از شخصیتهای عصر آن حضرت به نام زُهْری میگوید: در یك شب سرد و تاریك زمستانی امام سجّاد (علیه السلام) را دیدم؛ بار آرد و هیزم بر پشت گرفته بود و عبور میكرد، پرسیدم: این بار چیست؟ فرمود: قصد سفر دارم، این توشه راه سفر است كه آماده كردهام تا به محلّه حُرَیز ببرم.
غلامِ خود را به آن حضرت معرّفی نمودم و عرض كردم: «شما زحمت نكشید، غلام من بار شما را حمل میكند.» فرمود: نه. عرض كردم: پس اجازه بدهید خودم آن را حمل كنم، فرمود: «من زحمتی را كه موجب نجات من در سفر خواهد شد، و پیمودن راه سفر مرا نیكو كند، از خود دور نمیكنم.»
آن بزرگوار وقتی كه فقیر را میدید نه تنها با نظر خشمگین یا تحقیرآمیز به او نگاه نمیكرد، بلكه با شادمانی میگفت: «آفرین به كسی كه توشه مرا به سوی آخرت حمل میكند.»
پس از چند روزی او را در مدینه دیدم، پرسیدم شما فرمودید به مسافرت میروم، پس چرا مسافرت نكردی؟ فرمود: ای زُهْری، منظورم از مسافرت، آن سفری كه تو گمان كردی نبود، بلكه منظورم سفر مرگ بود كه خود را برای آن آماده میساختم، آنگاه فرمود: «همانا آمادگی برای سفر مرگ، اجتناب از كارهای حرام، و بخشش عطایای نیك به مردم است.» (علاّمه سروی ، مناقب آل ابیطالب ، ج4، ص153)
خشنودی به رضای الهی
امام باقر (علیه السلام) نقل كرد، پدرم امام سجّاد (علیه السلام) فرمود: دچار بیماری سختی شدم، پدرم به من فرمود: چه میل داری؟ گفتم: میل دارم به گونهای باشم كه در برابر تدبیر و خواست خدا، خواسته دیگری نداشته باشم. پدرم فرمود: احسن و آفرین كه به ابراهیم خلیل(علیه السلام) شباهت یافتهای.» در آن هنگام كه دشمنان میخواستند او را به درون آتش شعلهور بیفكنند، جبرئیل نزد او آمد و گفت: آیا حاجتی داری؟ ابراهیم (علیه السلام) گفت: در برابر مقدّرات پروردگارم چیز دیگری درخواست نمیكنم، بلكه خدا مرا كفایت میكند، و او پشتیبان خوبیاست.» (محدّث قمی، انوار البهیّه، ص 166)
نقش امام در زنده نگهداشتن قیام عاشورا
از آن جا كه شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایش از منظر عمومى، آثار ویرانگرى براى حكومتبنىامیه داشت و مشروعیت آن را زیر سۆال برده بود و نیز براى این كه این تراژدى غمبار به دست فراموشى سپرده نشود، امام چهارم با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگهداشتن یاد و خاطره جانبازى آنان اهداف شهیدان كربلا را دنبال مىكرد. حادثه كربلا و قیام جاودانه عاشورا به قدرى دلخراش بود كه شاهدان آن مصیبت عظیم تا زنده بودند آن را فراموش نكردند.
هر وقت امام مىخواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب مىافتاد، اشك از چشمانش سرازیر مىشد. هنگامى كه سبب گریه آن حضرت را مىپرسیدند مىفرمود: «چگونه گریه نكنم، در حالى كه یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند ولى به روى پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند.»
بزرگ مبلغ قیام عاشورا، حضرت امام سجاد علیه السلام، با سخنرانى و خطبههاى آتشین خود توانست نهضتحقطلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات بخشد. اینك بعد از گذشت پانزده قرن همچنان این قیام، پرشكوه و جاودانه است.
راز شهادت امام سجّاد چهارم
موضعگیریهای قاطع و پر صلابت امام سجّاد (علیه السلام) در برابر هشامبن عبدالملك (دهمین خلیفهاموی) و عظمت روز افزون امام (علیه السلام) در میان مردم، به ویژه در میان مردم حجاز موجب شد كه هشام به قتل امام سجّاد (علیه السلام) كمر بست، برادر او ولید بن عبدالملك، به دستور او، آن حضرت را مسموم كرده و به شهادت رساندند.
هر وقت امام مىخواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب مىافتاد، اشك از چشمانش سرازیر مىشد. هنگامى كه سبب گریه آن حضرت را مىپرسیدند مىفرمود: «چگونه گریه نكنم، در حالى كه یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند ولى به روى پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند.»
آن بزرگوار به جرم دفاع از حیثیت اسلام، و مبارزه با طاغوتهای اموی و مروانی، شهد شهادت نوشید، چند روز در بستر شهادت آرمیده بود، معالجات سودی نبخشید، او در لحظه آخر عمر همان وصیّت پدرش را بازگو كرد و فرمود: هنگامی كه پدرم امام حسین (علیه السلام) وفات كرد، ساعتی قبل مرا به سینهاش چسبانید و فرمود:
« ای پسر جانم! بپرهیز از ستم كردن بر كسی كه یاوری برای انتقام تو، جز خدا ندارد.»
نیز به پسرش امام باقر (علیه السلام) فرمود: پسرم! تو را به همان سخن وصیّت میكنم كه پدرم هنگام شهادت مرا به آن وصیّت كرد: ای پسر جان! در راه حقّ صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنجآور باشد.» (محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج2، ص331، و 91)
به این ترتیب آن امام هُمام بعد از نهضت عظیم امام حسین (علیه السلام) پس از حدود 35سال مبارزه به صورتهای گوناگون، در 75 سالگی به لقاءاللّه پیوست، و با خون سرخ خود پای نهضت خونین پدرش را امضاء كرد.
منابع:
کتاب: امام سجاد علیه السلام از كربلا تا شهادت ـ سید عباس رفیعىپور
کتاب: امام سجاد(علیه السلام) سرچشمه كمالات انسانی ـ محمد محمّدی اشتهاردی
سایت دانشگاه علوم پزشکی تهران
تبیان
[ شنبه 2 دی 1391
] [ ] [ کیان ][
مهدی موعود(عج) بهار دلها و جانها (1)
زندگی، شیرین است و با عمری پربرکت و طولانی و با عافیت و سلامتی، شیرین تر؛ «طبیعت»، زیباست و با بهاری خرّمی بخش، روح افزا و مهر گستر زیباتر؛ «جامعه» شکوهمند است و با حاکمیت عدالت، مساوات، صلح و حق طلبی شکوهمندتر. «حیات بشری» ، دوست داشتنی است و با آرایه های اخلاق انسانی ، خردورزی و دین داری ، دوست داشتنی تر و ... اما افسوس که مرگ و نابودی همواره در کمین اینها است!!
زندگی دنیوی با «قطع روح» از بدن به پایان می رسد؛ طبیعت در آغوش «پاییز و زمستان» سرد و بی روح می شود، جامعه به فساد و انحطاط دچار می گردد و حیات بشری، حالت حیوانی به خود گرفته و در مصیبت دل مردگی و قساوت، ظلمانی و سیه پوش می شود!! پس مرگ و میرایی، سراغ همه می آید و هشداری تلخ برای همگان است!!
مرگ قلب و جامعه ها
«مرگ» در لغت به معنای از دست رفتن قدرت و توان چیزی است. بدین جهت عرب در موارد خاموشی آتش و از کار افتادن زمین از قابلیت کشت و زرع، و حتی در مورد خواب انسان، کلمه «موت» (مرگ) را به کار می برد. چون در همه اینها یک قدر مشترکی وجود دارد و آن اینکه قابلیت ها و توان ها از میان می رود.(1)
در قرآن علاوه بر قبض روح انسان ها ، برای بت های فاقد حرکت و جنبش و یا زمین بایر و فاقد سبزه و درخت نیز از این لفظ (موت) استفاده شده است.(2) پس جهان طبیعت با فرا رسیدن پاییز و زمستان دچار مرگ موّقت می شود و در بهار زنده میگردد.
غالباً مرگ را به جسم و تن نسبت می دهند (زمانی که رابطه روح از آن گسسته می شود)؛ ولی از نظر قرآن، آن انسانی که از نظر تفکر و تعقّل در درجة بسیار پایین باشد ، زنده نما است: «تو ای پیامبر! مردگان و کران را نمی توانی بشنوانی، آن گاه که بر تو پشت کنند (و از پذیرش حق سرباز زنند)(3)».
قرآن ستمگری و سرکشی و خروج از خط عدالت و دادگری را مایة هلاکت و نابودی امت ها می داند؛ بر عکس صلاح و تقوا و درستکاری را مایه بقای دولت و ملت می اندیشد. ظلم و تعدی در میان ملل از نقطه کوچکی شروع می شود و به مرور زمان به پایه ای می رسد که انفجار به دنبال می آورد:«هرگز پروردگار تو، نابود کننده ملت ها از طریق ظلم نیست، در حالی که آن ملت ها در راه صلاح و پاکی گام بر می دارند»
قلب انسان نیز اگر دارای قساوت و ظلمت باشد، مرده ای بیش نیست و این زمانی است که پی در پی مرتکب گناهان شده و نه تنها از آنها احساس ندامت نمی کند؛ بلکه آن را پیروزی می داند و خشنود می شود! شیطان قلب آنان را اشغال کرده و فرشتگان مقرب الهی را از آنجا خارج کرده است! قرآن می فرماید: «وای بر کسانی که قلوبشان از یاد خدا قساوت یافته است! چنین افرادی در ضلالت آشکار هستند.»(4)
«قلوب آنها قساوت یافته و شیطان کردار زشت را در نظرشان زیبا نموده است».(5) این مرگ اخلاقی انسان است که او را از درون تهی نموده و به صورت حیوانی درمی آورد. برای جوامع نیز مانند انسان ها مرگ و حیات قابل تصور است؛ یعنی ، همان طور که یک فرد به دلیل اینکه حرکت و پویایی دارد، پس زنده است و سپس می میرد؛ جامعه و امت نیز واحدی است زنده که گرفتار مرگ و نابودی می شود . یعنی مانند انسان رشد می کند؛ سپس فرتوت شده و می میرد. قرآن می فرماید: «برای عمر هر امتی پایانی است ؛ هر گاه پایان عمرشان فرا رسد، نه لحظه ای تأخیر می کنند و نه لحظه ای زودتر فانی می گردند».(6)
قرآن ستمگری و سرکشی و خروج از خط عدالت و دادگری را مایة هلاکت و نابودی امت ها می داند؛ بر عکس صلاح و تقوا و درستکاری را مایه بقای دولت و ملت می اندیشد. ظلم و تعدی در میان ملل از نقطه کوچکی شروع می شود و به مرور زمان به پایه ای می رسد که انفجار به دنبال می آورد: (7) «هرگز پروردگار تو، نابود کننده ملت ها از طریق ظلم نیست، در حالی که آن ملت ها در راه صلاح و پاکی گام بر می دارند».(8)
اما اگر جوامع و ملت ها در طریق پاکی و درستی قرار نگیرند، نابودی و مرگشان حتمی است: «آن جوامع را چون ستم کردند، نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعودی مقرّر داشتیم»(9)
البته جامعه ای که آکنده از فساد، ستمگری ، هرج و مرج، الحاد و بی دینی، شهوت رانی و ضلالت باشد، مرده متحرکی بیش نیست و تنها راه نجات آن یا نابودی است، یا اصلاح کامل.
سوگواره دل ها و جامعه ها
بر اساس روایات در عصر پیش از ظهور، هنگامة مرگ بسیاری از دل ها، جان ها و جامعه ها است و تنها یک احیاگر بزرگ و طبیب الهی می تواند آنها را از مرگ برهاند و چشم روشنی مصلحان و منتظران واقعی گردد.. بعضی از ویژگی ها (10) در این دوران (آخرالزمان) به شرح زیر است:
1- مرگ قلوب
« هنگامی که مردم بر روی دل های درنده خوی خود جامة میش بپوشند، دل های آنها از مردار گندیده تر و از خار، تلخ تر است» و« دل مردار قساوت می گیرد و همانند بدنش می میرد». «دل ها را قساوت می گیرد، دیده ها خشک می شود و تلاوت قرآن بر زبان ها سخت می گردد».
2- مرگ حق و عدالت
«حق، مرده و اهل حق رخت بر بسته است... جور و ستم همه شهرها را فرا گرفته است» (رَأَیْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَیْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَاد)(11) و « دل ها را قساوت می گیرد و زمین پر از ستم می شود». «ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار می شود» (كَثُرَ الْجَوْرُ وَ الْفَسَادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَر)(12) و« زمین با جور و ستم پیشوایان ظالم و گمراه می میرد» (بعد موتها بجور أئمة الضلال)(13).
3- مرگ جوامع
«زمین با کفر اهل آن می میرد» (بعد موتها بکفر اهلها) و« کافران ... از مشاهدة فساد و تباهی جهان در پوست نمی گنجند» (َ رَأَیْتَ الْكَافِرَ فَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْمُۆْمِنِ مَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَاد)(14) «فاسق ترین مردمان بر آنان حکومت می کند و پست ترین مردم، پیشوایان می شود . اشرار از ترس شرارت مورد احترام می باشند و غنا و موسیقی علنی می گردد. هر ملتی، ملت های پیش را لعن می کنند.
«مرگ» در لغت به معنای از دست رفتن قدرت و توان چیزی است. بدین جهت عرب در موارد خاموشی آتش و از کار افتادن زمین از قابلیت کشت و زرع، و حتی در مورد خواب انسان، کلمه «موت» (مرگ) را به کار می برد. چون در همه اینها یک قدر مشترکی وجود دارد و آن اینکه قابلیت ها و توان ها از میان می رود
4- مرگ انسانیت
«شیطان در نسوج بدنشان شرکت جسته ، با خونشان آمیخته و همراه خون، در شریان هایشان حرکت می کند. همواره انسان ها را به تهمت و افترا تشویق می کند تا فتنه ها افق شهر ها را فرا گیرد... » و «اهل آن زمان گرگ شده و پادشاهان آنها درنده و مردم متوسط آنها خورنده و بینوایان آنها چون مردگان افسرده باشند» (وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً ، وَ سَلَاطِینُهُ سِبَاعاً، وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا، وَ فُقَرَاۆُهُ أَمْوَاتا)(15).
«زمانی بر امت من می آید که در آن زمان درون آنها پلید می شود؛ ولی ظواهر آنها به طمع دنیا آراسته می گردد».
5- مرگ ایمان و دین داری
«دل ها از ایمان تهی می گردد و مۆمن در میان آنان به هر گونه ذلت و خواری دچار می شود» (قُلُوبُهُمْ خَالِیَةٌ مِنَ الْإِیمَان)(16) و مردم از دین خدا دسته دسته بیرون می روند آن چنان که دسته دسته به آن داخل شده اند» (سَیُخْرِجُونَ أَقْوَاماً مِنْ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجا).(17) «اهل زمانه دگرگون می شوند ... دل ها را شک و تردید فرا می گیرد . رشته دین از گردن آنها خارج می شود و پیوند آنها با دین قطع می گردد»..
6- مرگ اخلاق
«نمازها تباه می شود (و انسان ها) به دنبال شهوت ها رفته و از هوای نفس پیروی می کنند »( إِضَاعَةَ الصَّلَاةِ وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ)(18) و خودپرستی در اعماق دل ها، نفوذ کرده آن سان که سمومات در بدن ها نفوذ می کند [و باعث مرگ می شود] (دَبَّ الْكِبْرُ فِی الْقُلُوبَ كَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَان)(19) «راستی و درستی ، کمیاب و نادر می شود و دروغ همه جا را فرا می گیرد» و... .
7- مرگ جاهلی (مرگ عقلی و دانایی)
«ضلالت و گمراهی فراوان می شود و هدایت کمیاب می گردد» و «زمانی ظاهر می شود که علم [واقعی] رخت بر می بندد و نادانی ظاهر می شود» (یَكُونُ ذَلِكَ إِذَا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْل).(20) «پا بر جا می شود و جهالت بر سریر قدرت می نشیند و زنگ باطل پس از یک دوره سکوت به صدا در می آید. مردم برای کارهای ناشایست دست برادری به یکدیگر می دهند» (أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَه)(21) و ... .
ادامه دارد ....
پاورقی:
1- مقائیس اللغه، ح5، ص283.
2- تفسیر منشور جاوید، ج9، ص210.
3- سورة نمل، آیه 80.
4- سورةزمر، آیه22.
5- سورة، انعام، آیه43.
6- اعراف ، آیه 3و 4.
7- منشور جاوید، ج1، ص356.
8- هود، آیه117.
9- سورةکهف، آیه.
10- بحارالانوار، ج52، ص256 ـ 260.
11- الكافی، ج8 ، ص36.
12- بحارالأنوار، ج51،ص70.
13- الغیبةللنعمانی، ج25،ص17.
14- الكافی، ج8، ص38.
15- بحارالأنوار، ج34، ص239.
16- بحارالأنوار، ج52، ص262.
17- بحارالأنوار، ج24، ص219.
18- بحارالأنوار، ج6، ص305.
19- همان، ج52، ص262.
20- همان،ج51، ص70.
21- همان، 34، ص239.
منبع: مجله امان شماره 10
[ شنبه 2 مهر 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 17 تير 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 17 ارديبهشت 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 17 فروردين 1391
] [ ] [ کیان ][
به شعله شعله آتش که شعله می کشد از در
هجوم ناله مادر ، هجوم ناله مادر…
هجوم ناله مادر میان کوچه غربت
هجوم ناله ای از دل ، که شعله می کشد آخر
که شعله می کشد آخر برای حفظ ولایت
هجوم ناله مادر که تاب ندارد این دم آخر
برای گفتن از این غم، گریه امانم نمی دهد…
فرارسیدن ایام فاطمیه و سوگواری مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خدمت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف و امام سید علی عزیز و شما شیعیان گرامی تسلیت عرض می کنم…
[ شنبه 5 ارديبهشت 1391
] [ ] [ کیان ][
هوالمحبوب
شبیه شور محرم به شهر ما غوغاست
حدیث هر زن و مردی هزار واویلاست
چنان که بر سر و رو می زنند از غم و ماتم
گمان کنم که مگر روز محشر کبراست
هزار دسته عزادار به جامه های سیاه
به سر زنان و پریشان که ماتم عظماست
به سر زنان و به سینه ز حزن ماتم مادر
فغان و ناله عالم، فغان یا زهرا (س) ست
عزا، عزای غریبی است، عزای مادر سادات
عزای دخت پیمبر(ص) ، عزای همسر مولاست
نگاه کن که ز در بوی دود می آید
هنوز شعله شعله آتش به روی در پیداست
نگاه کن که دو چشم علی (ع) به خون افتاد
و چشم کوچک طفلان او، چون دریاست
کمر به دست گرفته علی و به گریه می نالد
فغان و شیون طفلان، نوای وا اُمّاست
میان کوچه شکستند دست حضرت زهرا (س)
مگر که جور عدویش همین یکی و دوتاست
میان آن در و دیوار، خدایا چگونه بگویم
صدای ناله زهرا (س) ز عمق جان برخاست
ولی ز غصه ای از پا نشست یاس پیمبر(ص)
که وقت رفتن او شد، ولی علی (ع) تنهاست
نشسته این غم غربت به جان شیعه زهرا(س)
به کوچه ها، همه جا خیمه عزا برپاست
نگاه کن که دو چشمان مهدی زهرا
به خون نشسته ی اندوه دختر طاهاست
الا غریب همیشه الا ولی زمان (عج)
برای شیعه تو فاطمیه عاشوراست
پی نوشت: سروده شده در دوم جمادی الثانی هزار و چهارصد و سی و سه (فاطمیه ۱۳۹۱) در حرم مطهر امام رضا (علیه السلام)
شاعر: سید محمد زاهدی
[ شنبه 5 ارديبهشت 1391
] [ ] [ کیان ][
[ شنبه 15 تير 1391
] [ ] [ کیان ][
اینجا شلمچه ،کربلای ایران
گزارشی کوتاه از عملیات کربلای 5
تلفن دفتر صدام به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. رئیس جمهور دائم زیر لب میگفت: الله اکبر از دست افراد خمینی ... الله اکبر...» مدام پلکهایش به هم میخورد. به او عرض کردم: «اتفاقی مهم پیش آمده است؟» رئیس جمهور که در اتاق قدم میزد، گفت: «امشب بصره به دست نیروهای ایران خواهد افتاد».
همان شب جلسهای تشکیل شد که تا صبح ادامه داشت...
موقعیت برتر سیاسی، نظامی ایران که در فتح فاو حاصل شد، به رغم تلاشهای دشمن در چارچوب استراتژی دفاع متحرک، حملات هوایی به مراکز صنعتی، حمله به منابع نفتی و نفتکشهای ایران و دیگر اقدامات تبلیغاتی و روانی، همچنان به سود جمهوری اسلامی حفظ شد.
حفظ برتری سیاسی -نظامی جنگ به سود جمهوری اسلامی و مقابله با ایجاد هرگونه رکود در جبهههای نبرد از مهمترین عواملی بود که ضرورت انجام عملیات با شرط کسب پیروزی را ایجاب میکرد.
عملیات کربلای 4 به این منظور طرحریزی و اجرا شد. اما عوامل تاکتیکی و استراتژیکی مختلفی چون ماجرای مک فارلین و تجربه دشمن از عملیات فاو باعث ناکامی کربلای 4 شد، زیرا منابع اطلاعاتی و جاسوسی امریکا دقیقترین و جزییترین خبرها را درباره این عملیات در اختیار عراقیها قرار دادند. دشمن پس از آن که در این عملیات با شکست مواجه شد، در صدد برآمد تا ابتکار عمل را به دست گیرد و از فرصت به دست آمده بهرهبرداری کند. شواهد نیز نشان میداد که چنانچه در شرایط موجود، تغییری ایجاد نمیگشت؛ دشمن، برتری را از آن خود میساخت. زیرا عراقیها تبلیغات گستردهای را تحت عنوان شکست عملیات سرنوشتساز ایران آغاز کرده بودند. آنها با تشدید حملات هوایی و ادامه جنگ شهرها و تلاش برای بازپسگیری فاو، سعی کردند موازنه قوا را به طور کامل به نفع خود تغییر دهند. در چنین موقعیتی چیزی که اوضاع را هنگام انتخاب منطقه عملیات پیچیده و دشوار میکرد، این مسأله بود که در چنین شرایطی، تنها انجام یک عملیات، نمیتوانست راهگشا باشد بلکه در عین حال عملیات باید از شرط تضمین پیروزی و همچنین شرایط و ویژگیهای لازم در جهت حفظ اوضاع به سود جمهوری اسلامی نیز برخوردار باشد. این چنین بود که عملیات کربلای 5 در تاریخ 19 دی 65 در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره با رمز مقدس «یا زهرا(س)» آغاز شد و تا 2 ماه و نیم ادامه داشت.
اهمیت عملیات کربلای 5
عبور از موانع نفوذناپذیر دشمن در شرق بصره و تهدید شهر بصره با حضور در حومه آن، موفقیت جمهوری اسلامی را در جنگ حتمی کرد؛ به طوری که متعاقب عملیات کربلای 5، جهان استکبار بدون رعایت ملاحظات معمول، حمایت از صدام را علنی ساخت و قدرتهای جهانی مستقیماً واردمیدان جنگ شدند که نبرد ایران و امریکا در خلیجفارس از آن جمله بود. همین عملیات بود که شورای امنیت را ناچار به تصویب قطعنامهای کرد که در آن برای اولین بار تا حدودی نظرات جمهوری اسلامی ملحوظ شده بود. پس از عملیات کربلای 5 بود که مجوز استفاده وسیع از سلاحهای کشتار جمعی به عراق داده شد.
عملیات کربلای 5 در تاریخ 19 دی 65 در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره با رمز مقدس «یا زهرا(س)» آغاز شد و تا 2 ماه و نیم ادامه داشت
شرایط دشمن در شلمچه
دشمن با توجه به اهمیت منطقه، زمین شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحکامات کرده بود و با رها کردن آب در منطقه، انجام هرگونه عملیاتی را غیرممکن ساخته و فضای امنی را برای خود به وجود آورده بود تا بتواند حرکت هر نیروی مهاجم را پیش از دستیابی به خط اول خود سرکوب کند.
اولین خط دفاعی دشمن، دژی بود که در یک سمت آن، سنگرهای بتونی برای استراحت نیرو و در سمت مقابل، سنگرهای دیدهبانی و تیربار با مهمات آماده و سنگرهای تانک احداث شده بود. این دژ، دشمن را از موقعیت ممتازی برای اشراف و تسلط کامل بر منطقه برخوردار میکرد. پشت خط اول، چند موضع هلالی شکل احداث کرده بود که قطر هر یک به 300 تا 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر میرسید. پشت مواضع هلالی، برای تردد و استمرار تانک، جاده ساخته شده بود و به این وسیله تانک میتوانست با استقرار روی مواضع مشخص شده، کل منطقه درگیری را زیر پوشش گلوله مستقیم و تیربار قرار دهد.
دومین خط دشمن به فاصله 100 متر از خط اول و به موازات آن احداث و سیلبندی به عرض 205 متر و ارتفاع 4 متر که دارای موضع پیاده، کانال مواصلاتی و مواضع تانک بود. این سیلبند از جنوب جاده شروع میشد و به سمت اروند ادامه داشت.
سومین خط دشمن، خاکریزی بود به موازات خط دوم و دارای مواضع پیاده و تانک که جلوی آن، کانال مترو که به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود. چهارمین رده دشمن پشت نهر دوعیجی قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندین موضع هلالی پیدرپی بود که بر توانایی دشمن برای مقابله و دفاع میافزود پنجمین رده دشمن پشت نهر جاسم قرار داشت؛ ضمن آن که در حد فاصل خط چهارم و پنجم، قرارگاههای دشمن به ویژه قرارگاه تاکتیکی سپاه سوم- مقر فرماندهی لشکر 11-، دارای مواضع مستحکمی بود و پدافند مستقل داشت. پس از خط جاسم تا کانال زوجی، مرکز توپخانه، لجستیک و عقبه لشکر 11 قرار گرفته بود و رده ششم و هفتم دشمن شامل کانال زوجی و مثلثیهای غرب کانال زوجی بود. در منطقه شلمچه، دشمن زمین را به شکل پنجضلعی درآورده بود که از استحکامات بسیار پیچیدهای برخوردار بود.
حملات شیمیایی
به دلیل مقاومت وصفناپذیر رزمندگان در برابر پاتکهای سنگین، عراق به مدت 2 ماه اقدام به حملات شیمیایی گسترده با گاز خردل کرد که حتی مناطقی از آبادان را نیز در بر گرفت.
آغاز عملیات
عملیات ساعت 1:35 بامداد روز 19 دی 65 شروع شد. یگانها در طول شب، زیر نور مهتاب حرکت خود را آغاز کرده و نیروهایشان را به پشت مواضع دشمن رسانده بودند. سرلشکر عبدالحمید محمود الخطاب، رئیس دفتر صدام درباره این عملیات میگوید: «تاریخ 16/1/1987 – 19/10/65- تلفن دفتر رئیس جمهور به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. رئیس جمهور دائم زیر لب میگفت: الله اکبر از دست افراد خمینی ... الله اکبر...» مدام پلکهایش به هم میخورد. به او عرض کردم: «اتفاقی مهم پیش آمده است؟» رئیس جمهور که در اتاق قدم میزد، گفت: «امشب بصره به دست نیروهای ایران خواهد افتاد».
همان شب جلسهای تشکیل شد که تا صبح ادامه داشت. ارتش ما اگر چه تعداد مصدومان شیمیایی متوسط و شدید عملیات کربلای 5 کمتر از 3 هزار نفر میشدند، اما با در نظر گرفتن مصدومان خفیف احتمالاً جمع آنان به 7 هزار نفر میرسید.
در دوران دفاع مقدس، منطقه عمومی شرق بصره همواره از اهمیت سیاسی و نظامی ویژهای برخوردار بود و در ذهن فرماندهان جنگ نیز مهمترین منطقه عملیاتی جبهههای جنگ به شمار میرفت. در این منطقه، شلمچه نزدیکترین راه برای تصرف یا نزدیکی به شهر بصره بود
دلایل انتخاب منطقه شلمچه
در دوران دفاع مقدس، منطقه عمومی شرق بصره همواره از اهمیت سیاسی و نظامی ویژهای برخوردار بود و در ذهن فرماندهان جنگ نیز مهمترین منطقه عملیاتی جبهههای جنگ به شمار میرفت. در این منطقه، شلمچه نزدیکترین راه برای تصرف یا نزدیکی به شهر بصره بود.
ارزش سیاسی- نظامی زمین شلمچه
در شرایط حاکم بر جنگ، انتخاب منطقه عملیاتی و اهمیت سیاسی نظامی آن از جایگاه ویژهای برخوردار بود. با توجه به این که شهر بصره و تأسیسات نفتی آن به عنوان مهمترین هدف استراتژی نظامی جمهوری اسلامی در دستور کار قرار داشت، منطقه شلمچه میتوانست به عنوان سرپل مناسب جهت دستیابی به شهر بصره و تأسیسات عمده نفتی عراق، مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
استقرار یگانها در منطقه و نقش آن در غافلگیری دشمن
از آنجا که منطقه شلمچه، یکی از محورهای پشتیبانی کننده عملیات کربلای 4 به شمار میرفت و قرارگاه نجف با یگانهای تابعه در این محور عمل میکرد، بخش قابل توجهی از منطقه و عقبههای آن به طور نسبی آماده بهرهبرداری بود.
انطباق ویژگیهای منطقه شلمچه با شعار عملیات سرنوشتساز: تصرف شلمچه به دلیل نزدیکی به بصره و اهمیت آن به منظور محاصره اقتصادی عراق میتوانست تا حدودی پاسخگوی انتظارات عمومی ناشی از تبلیغات عملیات سرنوشتساز باشد.
تناسب منطقه با توان موجود
محدودیت توان خودی در پشتیبانی از جنگ، همواره انتخاب منطقه عملیاتی را تحتالشعاع قرار میداد و فرماندهان نظامی نیز در انتخاب منطقه عملیاتی به دلیل محدودیت توان دچار تنگنا بودند. در این منطقه، توان باقیمانده از عملیات کربلای 4، برای عملیات کربلای 5 کافی بود.
قابل پدافند بودن منطقه به دلیل وجود عوارض مناسب
از ویژگی دیگر منطقه شلمچه، وجود عوارض طبیعی و مصنوعی در آن بود که امکان پدافند در هر مرحله از عملیات را فراهم میکرد.
امکان آتش مناسب
محدودیت دشمن در استفاده از جادههای مواصلاتی به دلیل فشردگی زمین، تأثیر آتش توپخانه و ادوات نیروهای خودی را بسیار افزایش میداد.
به دلیل مقاومت وصفناپذیر رزمندگان در برابر پاتکهای سنگین، عراق به مدت 2 ماه اقدام به حملات شیمیایی گسترده با گاز خردل کرد که حتی مناطقی از آبادان را نیز در بر گرفت.
شلمچه و موفقیت نیروهای عمل کننده در عملیات کربلای 4
در طراحی عملیات کربلای 4 ابتدا محور شلمچه، به عنوان یکی از فلشهای اصلی حمله و سپس به دلایلی چون محدودیت توان، به عنوان حرکت تأمین کننده جناح راست عملیات و با هدف درگیر کردن سپاه سوم و تجزیه فرماندهی، امکانات و توان دشمن، در نظر گرفته شد، اگرچه مأموریت این منطقه در 2 محور پنج ضلعی و جزیره بوارین به عهده قرارگاه نجف قرار گرفت که به جز رخنه یگانهای 19 و 57 در پشت خطوط دفاعی شلمچه در بوارین موفقیتی به دست نیامد، اما دستآوردهای شلمچه قابل بهرهبرداری و توجه بود.
[ دو شنبه 29 خرداد 1391
] [ ] [ کیان ][